۱۵ آبان ۱۳۸۹
۱ آبان ۱۳۸۹
قرار بود بشود میدان حسین پناهی اما " قرار ، نه قرار "
میدان ورودی شهر سوق شد میدان شهدا ، تندیس شاعر و هنرپیشه هم همچنان در انبار شهرداری شهر خاک می خورد و ستون سیمانی وسط میدان هم بدون استفاده نماند ، اقلن کم محلی شد برای تبلیغ وانت بار
پیِ پی نوشت : ضرب المثلی است در محل و نقل قول از کسی که : " قرار، نه قرار " و معمولن زمانی استفاده می شود که بگویند قرار بود فلان کار را بکنی و جواب داده می شود که قرار ، نه قرار !
۲۵ مهر ۱۳۸۹
صدای مرضیه و یک ای کاش مانده در دل من

شرح تصویر: مرضیه بر مزار غلامحسین بنان در چهلم آن مرحوم در سال 1364 / عکاس : کامران جبرئیلی
پیشنهاد می کنم این دوعکس را هم ببینید از بانو مرضیه که همین چند وقت پیش و توسط رضا دقتی عکاس ایرانی مقیم پاریس از او گرفته شد و مقایسه ای کنید با عکس روبرو!
۲۴ مهر ۱۳۸۹
لطفن معلمها را اعدام نکنید
ضرب المثلی هست در گویش محلی با این مضمون که نه مرگ فقیر را کسی می شنود و نه بدنامی غنی را و حکایت عبدالرضا قنبری هم بی تشابه نیست که چون عضو هیچ دسته و گروهی نبود کسی حتی حکم اعدامش را هم جدی نگرفت !
- این وبسایت خبری هم به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی نوشته است که یک معلم بدلیل ناتوانی در اجاره خانه ، زن و فرزندش را به خانه اقوام فرستاده و خودش هم شب ها را در خیابان و پارک می خوابد ، و لابد صبح هم سر حال و قبراق سر کلاس درس حاضر می شود و شاگردان را پرورش داده و آموزش می دهد . که البته اینهمه فعلن از نتایج سحر است و باش تا صبح دولتت بدمد !
پی نوشت :) از آنجایی که مواجب بگیر آموزش و پروش هستم و اینجا هم از فرط ... می نویسم ، پس خوبیت ندارد از کنار اخبار مربوط به دیگر مواجب بگیران و البته معلمان آن وزارت فخیمه بدون ذکری و اشاره ای بگذرم
لینک مطلب در بالاترین
۲۱ مهر ۱۳۸۹
هوا پر است از صدای مرضیه
قطع ید
الف - در مرتبه اول قطع چهار انگشت دست راست سارق از انتهاي آن بطوريكه انگشت شست و كف دست او باقي بماند .
ب - در مرتبه دوم ، قطع پاي چپ سارق از پائين برآمدگي بنحوي كه نصف قدم و مقداري از محل مسح او باقي بماند .
ج - در مرتبه سوم حبس ابد .
د - در مرتبه چهارم اعدام ، ولوسرقت در زندان باشد .(قانون مجازات اسلامی)
تبصره 12 از ماده 198 : سرقت در سال قحطی صورت نگرفته باشد .
- دادستان عمومی و انقلاب مشهد از اجرای حکم قطع دست یک سارق در زندان مشهد خبر داد ( حکم در مقابل چشمان تعدادی از زندانیان متهم به سرقت انجام گرفت ) منبع خبر
ادامه خبر بالا : لازم به ذکر است که اوایل مرداد ماه سال جاری نیز در زندان مرکزی همدان به طور همزمان حکم قطع ید 5 سارق به اجرا درآمده بود.
- نمی دانم اجرای قطع دست جهت انجام مجازات اسلامی توسط چه کسی در زندان انجام می گیرد اما چند روز پیش در اخبار خواندم که پزشکان عربستان از درآوردن چشم یک محکوم به قصاص خودداری کردند و این حکم هم دست آخر اجرا نشد . منبع خبر
... رفته بودم بانک جهت ضمانت وام یکی از دوستان ، تا نوبتم بشود لم دادم روی صندلی راحتی اربابان رجوع و سر صحبت هم که از قبل باز بود و گوش دادن هم ناخواسته . تعریف می کرد که قبل از ظهر و همین یک ساعت پیش کسی زنگ زد پلیس 110 و ما هم سریع خودمان را رساندیم به محل ، در زدیم و رفتیم داخل و پرس و جو که چرا زنگ زدین 110 ؟ طرف که نای بلند شدن نداشت گفت که والا از سه روز پیش چیزی نداشتیم برای خوردن و از روی ناچاری زنگ زدیم به شما !
۲۰ مهر ۱۳۸۹
Face Pook
پی نوشت :( حال و روز این روزهای من و خیلی از ماها را با صدای شاهین نجفی بشنوید
۱۵ مهر ۱۳۸۹
قدر قلمش را همه می دانند
۱۴ مهر ۱۳۸۹
فیدوس به درجه رفیع فیلترینگ نائل شد
ویدیوی تنبیه شدید بدنی چند کودک توسط مربی شنا و چند نکته
یک مربی شنا با خونسردی و در برابر دیدگان دو مربی دیگر سه کودک را یکی یکی به پشت دراز کرده و با کفش شنا (غواصی) به کفل و پشت آنها می کوبد . بدن خیس کودکان باعث شده تا درد ناشی از ضربات مربی شنا چند برابر شود . اما :
- خونسردی دو مربی دیگر و بی تفاوتی آنها نسبت به این صحنه نشان دهنده آن است که این کار لااقل در این استخر امری عادی و روزمره است
- چهره این سه کودک و مربی خطاکار آنها در فیلم بوضوح قابل تشخیص است و می توان این قضیه را پیگیری کرد
پی نوشت :( کودک سومی کوچکتر از بقیه بود و اشک های او بعد از ضربه کفش شنا ، دلم را بدرد آورد
* دو روز دیگر (8 اکتبر) روز جهانی کودک است
شرح تصویر : صحنه ای از ویدیوی فوق که در آن چهره مربی خطاکار و یکی از کودکان در حال تنبیه دیده می شود و دو کودک دیگر هم منتظر نوبت تنبیه شان هستند
لینک ویدیو در فیس بوک
۱۳ مهر ۱۳۸۹
نورمن

پی نوشت :( نورمن ویزدُم دوست داشت تا بیشتر از صد سالگی زندگی کند اما نشد و در سن 95 سالگی مرد .
۱۲ مهر ۱۳۸۹
2/200/000/000 کامنت
چیزی نگفت
گفتم : نشنیدی چه گفتم ؟
باز هم چیزی نگفت
گفتم : اوهوی یارو با توام ، کری مگه ؟! یه چیزی بگو
گفت : این عددی که گفتی به ریال گفتی یا به تومان ؟
گفتم : مسخره می کنی ؟
گفت : آره ! برادر من تو یا نمیدونی 2/200/000/000 چقدر میشه ، یا هم اصلن نمی دونی کامنت چیه !
پی نوشت :) گوبلز هم گوبلزهای قدیم!
پی نوشت :)) گوبلز تصحیح می کند : دروغ هر چه بزرگتر باشد ، خنده دار تر است
روزی جهانی با نام معلم
پی نوشت :) پارسال در همین مکان نوشتم بندرت مي توان معلمي را پيدا کرد که بداند امروز پنجم اکتبر ( سيزدهم مهر ماه ) روزي است که با نام او ، روز جهاني معلم نامگذاري شده است و امسال هم .
- پنجم اکتبر(13 مهر) روز جهانیِ معلم : بهسازی با معلمان آغاز می گردد / شعار EI (سازمان آموزش جهانی) برای روز جهانی معلم سال 2010.
پی نوشت : (( بیانیه کانون صنفی معلمان ایران (که بیشتر آنها در سکوت جامعه معلمان در زندان بسر می برند) به مناسبت 5 اکتبر (13 مهر) ، روز جهانی معلم .
۱۱ مهر ۱۳۸۹
بگذار عادت کنند به داد زدن
مصاحبه با ابراهیم گلستان
پی نوشت:) قبلن ها در همین محل اعلام کردم که نه که معلم خوبی نباشم و اصلن خودم را معلم نمی دانم ، از قِبَلِ نگهداری بچه ها برای چند ساعت در روز ، مواجب می گیرم که قاتق نان فرزند و عیال کنم . پس خرده نگیرید که اگر خیلی بلدی از این حرفها چرا خود کمتر عمل می کنی ؟! معلم من نیستم ، محمد بهمن بیگی است ، صمد بهرنگی ( بدون توجه به عقیده اش ) است ... خلاصه من نیستم و این اصلن نه شعار است و نه تعارف و نه از آن حرفها!
۱۰ مهر ۱۳۸۹
آقا دوماد چکاره ن ؟
۹ مهر ۱۳۸۹
ده آهنگی که به احتمال زیاد مردان را به گریه می اندازند / بشنوید
1- همه رنج می کشند اثر R-E-M را از اینجا بشنوید
2- اشکها در بهشت اثراریک کلاپتون را از اینجا بشنوید
3- هله لویا اثر لنونارد کوهن را از اینجا بشنوید
4- هیچکس با تو مقایسه نمی شود اثر شیناد اوکانر را از اینجا بشنوید
5- با یا بی تو اثر گروه u2 را از اینجا بشنوید
6- مواد اثر نمی کنند اثر ورو را از اینجا بشنوید
7- شمع در باد اثر التون جان را از اینجا بشنوید
8- خیابان های فلادلفیا اثر بروس اسپرینگستین را از اینجا بشنوید
9- نوای گسسته اثر تاد دانکن ، بازیگر و خواننده اپرا را از اینجا بشنوید
10- فرشته ها اثر رابی ویلیامز را هم از اینجا بشنوید
پی نوشت : در ضمن کار موسسه "پی آر اس برای موسیقی" دریافت و پرداخت حقوق قانونی برای ترانه سرایان و آهنگسازان است ! و برای همین هم شما سعی کنید - می دانم کار سختی است - که ترانه ها را فقط بصورت آنلاین بشنوید و از دانلود آنها پرهیز کنید (البته این فقط یک پیشنهاد است) .
راهنما : برای شنیدن هر آهنگ بعد از باز کردن صفحه مربوط به آن ، روی فلش سیز رنگ در سمت راست همان صفحه کیک کنید .
مرد که گریه نمی کند :)
- ترانه chasing cars از گروه snow patrol را از اینجا بشنوید / این آهنگ به پیشنهاد شهاب گذاشته شد
پی نوشت :) لینک آهنگ با یا بی تو از گروه u2 نیز تصحیح شد / لینک آهنگ فرشته ها اثر رابی ویلیامز هم تصحیح شد
- لینک مطلب در وبلاگ محفل دوستان امید
- لینک معرفی مطلب در سایت کوچه
۶ مهر ۱۳۸۹
سری به انباری "خلوت" بزنید

وب سایت خلوت خیلی هم خلوت نیست ، انگاری که یکی از همان انباری های قدیمی و پر از کتاب ، روزنامه و مجله قدیمی . علاقه مند اگر باشید می شود ساعت ها نشست و روزنامه ها و مجلات قدیمی را ورق زد .
م . ایل بیگی - مدیر سایت - می گوید که با وجود پیری و سن بالا و با زحمت فردی و هزینه شخصی تا الان توانسته است 3353 عنوان کتاب و نشریه را در وب سایت خلوت جا دهد . (مصاحبه با رادیو زمانه)
پی نوشت :) هنوز وقت نکرده ام به همه جای این انباری قدیمی سر بزنم اما تا همینجا هم کلی ذوق زده شدم از دیدار دوباره بعضی از مجلات قدیمی که خود خریده و خوانده ام و مجلات و روزنامه هایی که نامشان را شنیده ام و بارها در دل آرزوی دیدنشان را داشته ام .
شرح تصویر : تعدادی از نشریات قدیمی موجود در انباری خلوت (برای تماشای بهتر روی عکس کلیک کنید)
۲ مهر ۱۳۸۹
دستها ، موبایل ها و نوجوان چهارده ساله ای که در میان شعله های آتش می سوزد / خبر و فیلم
اواخر تابستان امسال ( بیست و هشتم شهریور ) در کیلومتر 5 جاده دهدشت - سوق ( محل تصادف روی گوگل مپ )خودرو رونیز حمل پول بانک صادرات با سمند ویژه بین شهری از روبرو برخورد می کند ( به علت سبقت بیجای خودرو حمل پول از یک موتور سیکلت ) . بر اثر سرعت بیش از حد هر دو خودرو شدت برخورد بسیار بالا بود . چند دقیقه بعد از تصادف ، خودرو رونیز آتش گرفته اما قبل از آن راننده و دیگر سرنشین فرصت بیرون آمدن از ماشین را پیدا می کنند . ماشین سمند هم چند دقیقه بعد آتش می گیرد ، راننده بر اثر شدت ضربه جان می دهد اما مسافر جلو که زخمی شده تا چندین دقیقه سعی در بیرون آمدن از شیشه بغل خودرو دارد که موفق می شود بدنش را هم تا نیمه از ماشین بیرون بیاورد! سمت راننده سمند در آتش می سوزد و در سمت دیگر مسافر چهارده ساله آن سعی در فرار از آن جهنم را دارد ( فیلم 1). دوباره تکرار می کنم که این صحنه ها در کشور بدل به امری روزمره و برای همه ما امری عادی شده است اما :
در همه آن لحظاتی که نوجوان چهارده ساله سعی در بیرون کشیدن خود از شیشه سمند در حال اشتعال را دارد دستهای بسیاری بجای یاری کردن ( به هر طریق ممکن ) به این نوجوان ، موبایل بدست از این صحنه فیلم برداری می کنند ( فیلم 1) ، دستهایی که اگر هر کدام یک مشت خاک می ریختند شاید ...
و سرانجام تلاش نوجوان چهارده ساله تنها ره بجایی نمی برد و لحظاتی بعد خودرو سمند بر اثر انفجار از بین می رود و ... ( فیلم 2)
ماشین آتش نشانی شهر دهدشت بعد از چهل دقیقه در صحنه ( 5 کیلومتری شهر ) حاضر می شود و زمانی که حاضر می شود آب ندارد ( به گفته شاهدان عینی ) و آمبولانس اورژانس دهدشت هم ساعتی بعد می آید تا اجساد سوخته را به بیمارستان ببرد .
در ضمن : محل تصادف در 500 متری روستای دره لبک و تقریبن دویست متری یک کارگاه بلوک زنی است !
پی نوشت :( هر دو فیلم دارای صحنه های بشدت دلخراش هستند و پیشنهاد می کنم اگر طاقت دیدن چنین صحنه هایی را ندارید فیلم ها را نبینید .
لینک مطلب در بالاترین
- لینک خبر در وبسایت دهدشت نیوز
۱ مهر ۱۳۸۹
جنگ و مهر و نارنجک های پلاستیکی
- امروز اول مهر ماه است و حسن کار به این است که اول مهر را هم تا لنگ ظهر خوابیده باشی بی دغدغه ، اول مهر که بیفتد به انتهای هفته این محاسن را هم دارد که شروع کلاس ها بیفتد به چندم مهر . اما باز هم فکر شنبه تلخ سازد جمعه اطفال و ایضن معلمانی چون من را که بقیه را نمی دانم .
۳۱ شهریور ۱۳۸۹
روز 30 شهریور در تقویم سالهای آینده : روزِ همه جهان کشته مرده ما !

مرتبط با موضوع :) حذف روز گفت وگوی تمدن ها از تقویم کشور
نسخه 1 پزشک / نمایشنامه در چهار نیم پرده
مردی (یا زنی) سراسیمه و مضطرب وارد مطب شده و سراغ 1پزشک را می گیرد
منشی 1 پزشک : آروم باشین آقا (یا خانم) ، چی شده ؟ لطفن یه لحظه آروم باشین
مرد (یا زن) سراسیمه و مضطرب : نمی تونم خانوم ، من باید همین الان دکتر و ببینم ، خواهش می کنم
منشی 1 پزشک : چند نفر اینجا نشستن ، باید منتظر باشین تا نوبتتون بشه ، خواهش می کنم ...
یک ساعت بعد :
مرد (یا زن) سراسیمه و مضطرب در طول اتاق انتظار مطب 1 پزشک بالا و پایین می رود .
صدای زنگ
منشی 1 پزشک رو به مرد (یا زن) سراسیمه و مضطرب می گوید : آقا (یا خانم) نوبت شماست ، بفرمائید داخل
- داخل مطب 1 پزشک :
مرد (یا زن) ... : آقای 1 پزشک بدادم برسید ، بدادم برسید
1 پزشک : آرام باشید جانم ... لطفن به من بگین چی شده ؟
مرد (یا ... : سه روزه 1پزشک ... سه روزه که vpnم قطع شده ، اولتراسورفم از کار افتاده ... بدادم برسین 1پزشک ... خواهش می کنم ... از همه جا بی خبرم ... درمانده شدم
1 پزشک در حالی که لبخند می زند و دست مرد (یا ... را گرفته : اینکه مشکلی نداره جانم ... الان براتون یه نسخه می نویسم ، طبق دستور نسخه عمل کنین مشکلتون حل میشه ... اصلن جای نگرانی نیست ... خیلی ها مشکل شما را داشتن و حالا روزهاست که دارن بی هیچ مشکلی زندگی می کنن جانم
مرد (یا ... که حالا آرام شده است تقریبن روی صندلی ولو شده و به آرامی عرق پیشانیش را پاک می کند ، چشمهایش را بسته و آرام نفس می کشد .
- خانه مرد (یا زن) سراسیمه و مضطرب ، شب :
مرد (یا زن) که حالا دیگر اثری از اضطراب در او دیده نمی شود پشت سیستم (کامپیوتر) خانه اش روی صندلی راحتی نشسته است و مدام چشمش از نسخه 1پزشک به صفحه مانیتور و بالعکس می چرخد .
- نیم ساعت بعد ، همان مکان :
مرد (یا زن) با خوشحالی از روی صندلی به هوا می پرد و فریاد می زند : هورااااااااااااا ... بالاخره تموم شد ... من هم گودری شدم ... ممنونم 1 پزشک ... ممنون
پرده می افتد
در ضمن :)) وبلاگ نویسی فارسی (ایرانی) بسیار وامدار دکتر مجیدی می باشد و این شوخی بیشتر به پاس قدردانی از ایشان بود .
منافقین
در قرآن آمده است ، درباره منافقین !
پی نوشت :) پس منافق این بود و ما نمی دانستیم ؟! ما را بگو سالهای سال فکر می کردیم منافق و منافقین سبیل دارد ، اورکت سبز آمریکایی تن می کند ، شلوار لی می پوشد و ... عجب !
۲۹ شهریور ۱۳۸۹
مستند "داستان دو سرباز"
... نجا عبود سرباز عراقی در جریان آزادسازی خرمشهر زخمی شده و در حالی که نزدیک بود بوسیله سربازان ایرانی کشته شود توسط زاهد بسیجی چهارده ساله ایرانی از مرگ حتمی نجات پیدا کرده و به اسارت نیروهای ایرانی در می آید ...
... جنگ تمام می شود و اسرای دو کشور به خانه بر می گردند ، نجا عبود - آنطور که خود تعریف می کند - از لحظه ورود به عراق با کتک و فخاشی پذیرائی می شود که اگر عاشق صدام بودی چرا اسیر شدی ، چرا کشته نشدی ؟! ، زنش ازدواج کرده است و دخترش هم او را به یاد نمی آورد . زاهد هم بعد از بازگشت به خانه ازدواج می کند اما زندگی موفقی ندارد ...
... سال ها بعد این دو سرباز متخاصمِ سال های قبل همدیگر را بطور اتفاقی در یک مرکز غیر دولتی کمک به سربازان شرکت کننده در جنگ های مختلف در کشور کانادا می بینند ...
داستان این دو سرباز و اسیر جنگ ایران و عراق تا مدت ها تیتر روزنامه های کانادا بود و مستند این ماجرای واقعی را ژیار گل گزارشگر بی بی سی فارسی برای این شبکه ساخته است .
پی نوشت :) مستند "داستان دو سرباز" شب گذشته از بی بی سی فارسی پخش شد و امروز و روزهای آینده بازپخش آن را می توانید در این شبکه ببینید و در اولین فرصت لینک این مستند جذاب در همین مکان قرار می گیرد .
آلزایمر گرفته ام به گمانم !
پی نوشت :( چیزی یادم نمی آید ، یادم باشد عصر بروم دکتر ، این روزها خیلی فراموشکار شده ام ... آلزایمر نگرفته باشم ؟!
۲۸ شهریور ۱۳۸۹
آغاز پروژه بایگانی مطبوعات ایران بصورت آنلاین با هفته نامه"کتاب جمعه"

هفته نامه کتاب جمعه از چند وقت پیش بصورت ویکی بر روی نت قرار گرفت و تاکنون کار اسکن صفحات چند شماره از این هفته نامه و تایپ متن آن در صفحات جداگانه انجام گرفت . دوره نه چندان طولانی کتاب جمعه بدون شک برگهایی مهم هستند از تاریخ ادبی و حتی سیاسی ایران در روزهای آغازین انقلاب 1357 که می تواند مرجعی باشد برای همه دوستداران تاریخ ادبی و سیاسی این کشور.
آنطورکه در صفحه آغازین این پروژه آمده است قرار است همه نشریات قدیمی ایران بصورت آن لاین بر روی نت قرار گیرد و انتشار کتاب جمعه به نوعی استارت پروژه بایگانی مطبوعات ایران بشمار می رود .
برای ورود به صفحه "کتاب جمعه" کلیک کنید
شرح تصویر : روی جلد اولین شماره هفته نامه کتاب جمعه
پی نوشت : تشکر از رضا قاسمی بخاطر لینک کتاب جمعه
من هم "قهوه تلخ" و کپی نمی کنم و دانلود نمی کنم و این حرفها
پی نوشت : قهوه تلخ مهران مدیری را ندیدم اما برای نواختن مشتی هر چند نه خیلی محکم به بعضی دهان ها ، اگر قرار بر تماشای این سریال باشد نسخه کپی آن را نگاه نمی کنم ، قول می دهم ... قول قول
در ضمن : بعضی ها دنبال بهانه برای دانلود و کپی غیر مجاز قهوه تلخ می گردند و برا همین دوره افتادند در کوچه بازار دنیای مجازی که مهران مدیری به فلانی نامه نوشته و به بهمانی قهوه تلخ تقدیم کرده ! آقا بر فرض هم کرده باشد باز هم دلیل موجهی نیست پس بی خود وجدان جون خودتان را راحت نکنید .
راستی : حال می کنم که قهوه تلخ مدیری دیدن هم در این مملکت برای خودش شده است یک کنش سیاسی و دهن کجی حسابی به نقطه چین(...)
۲۴ شهریور ۱۳۸۹
بخاطر یک مشت لایک / دعواهای زن و شوهری در دنیای مجازی
جای خالی "دشمن شناسی" در متون آموزشی را با گنجاندن فصل هشتم رمان دن کیشوت(آسیاب های بادی) پر کنیم
در آن هنگام سی تا چه
ادامه داستان
پی نوشت : با کلیک روی ادامه داستان می توانید متن کامل فصل هشتم رمان دن کیشوت را بخوانید و یا در صورت تمایل بشنوید .
۲۲ شهریور ۱۳۸۹
دانش آموزان را "تربیت سیاسی" می کنند
پی نوشت : اصولن با کلمه "تربیت" مشکل دارم و معتقدم که تربیت یک جورهایی با جک و جانور بیشتر مرتبط است تا آدم ! البته این نظر شخصیه من هست و وحی منزل نیست و البته قابل تغییر می باشد .
در ضمن : از همین حالا خیلی ها را می بینم که دندون تیز کرده اند برای حق التدریس این درس دم دست که قطعن نه نیاز به تخصص دارد و نه نیاز به شب خوانی های معمول معلمان محترم و محترمه برای دروس تازه .
البته : البته و مطمئنن نصیبی از این درس به من و امثال من نمی رسد و بهتر است که اصلن فکر حق التدریس راحت الحلقوم آن از ذهن منحرف ما نگذرد .
بخاطر بوی ماه مدرسه ... پیف ، پیف
گزارش مجله "فارین پالیسی"
فیدوس تبلیغ می کند
راستی : اهدا عضو به دیگران ربطی به عقیده و مذهب ندارد و لازم نبود در بخش معرفی سایت اهدا عضو تاکید شود بر میهن اسلامی ما ، که شبهه دولتی بودن موسسه ایجاد شود .
در ضمن : من اول برای خودم خواستم و با خانواده از چند سال پیش کارت اهداء عضو داریم و به محک هم در حد توان ...
۱۸ شهریور ۱۳۸۹
اعتراف
آنها هرگز پیر نمی شوند / داستان کوتاه " آنها هنوز جوانند "
بابای خاطره، از پشت میخکها، به جمعیت نگاه میکند و دنبال دخترش میگردد و میگوید:
«او مرا توی سلول انداخت و چشمبندم را باز کرد. شناختمش. سالها پیش در همان سلول با هم بودیم، حتی هنوز میتوانستم شعارهایی را که خودش روی دیوار سلول نوشته بود، برایش بخوانم. در را به رویم بست و کلون را انداخت. میخواست برود که دهانم را روی دریچه سلول گذاشتم و گفتم: یک لحظه صبر کن. با تو حرف دارم. برگشت. در را باز کرد. گفتم: من و تو روزگاری با هم توی همین سلول بودیم. یادت هست شبهایی را که پاهای هر دوتامان، آش و لاش شده بود؟ سرخ شد. سرش را پایین انداخت و رفت.»
مامان خاطره، رو میکند به عکس بابای او و میگوید: «آن ترانهای را که در سلول میخواندی، یادت هست؟ هر روز غروب که توی سلول دلم تنگ میشد، منتظر میماندم تا صدایت را از آن سوی بند بشنوم.»
- با ما بودی. بی ما رفتی. چو بوی گل به کجا رفتی؟ تنها ماندم. تنها رفتی. چو کاروان رود، فغانم از زمین به آسمان رود. دور از یارم، خون میبارم.
یکی از مادرها، اشکهایش را پاک میکند و ذوقزده، جیغ میکشد:
بخشی از روایت داستانی حضور مادران خاوران است در گورستان خاوران ، به قلم علی اشرف درویشیان با نام " آنها هنوز جوانند " . هر سال در این روزها آخر شهریور که می شود چند باری با این داستان کوتاه گریه می کنم . فایل صوتی این روایت کوتاه را با اجرای ناصر زراعتی از اینجا دریافت کنید ، در اینجا هم می توانید متن داستان را بخوانید .
۱۶ شهریور ۱۳۸۹
وبلاگ نویسی بی جیره و مواجب / برای شانزدهم شهریور ، روز بلاگستان فارسی

پی نوشت : با اینهمه و همه اینها ، فیدوس را دوست دارم ، چون اولین مکانی است که بی دغدغه - کم دغدغه بهتر است - و بدون تپق زدن حرف هایم را زدم ، عقده دلم را خالی کردم . برای اظهار نظر کردن لکنت نگرفتم ، قلبم تا حوالی گلویم نیامد و عرق از همه جایم شره نکرد . فیدوس به من اعتماد به نفس داد - چیزی که سالها کم داشتم - و خلاصه نِق به جان می خرم و وبلاگ نویسی بی جیره و مواجب را ترک نمی کنم .
- پست های ویژه روز بلاگستان فارسی سال 1389
۱۵ شهریور ۱۳۸۹
والا علم پزشکی پیشرفت کرده ، لطفن دست از سر خرس و گرازها بردارید
- اینکه بیمار مداوا می شود یا نه را نمی دانم و در باب علمی بودن این روشِ درمان ، مکتوب در جایی هم نخواندم
- بیش از هشت ماه درد ناشی از بیرون زدگی دیسک کمر را تحمل کردم و تن به این روش درمان ندادم
چه شد که این را نوشتم : بریدن زبان خرس ها در لرستان برای درمان بواسیر (هموروئید)!
پی نوشت : جهالت جغرافیای خاصی ندارد و اینکه دنیا کمی پیشرفت کرده و چیزی درست شده به اسم علم پزشکی که اتفاقن پیشرفت خوبی هم دارد و خیلی هم سریع تا دورترین نقاط جهان می رود .
۱۴ شهریور ۱۳۸۹
هیاهویِ استخدام در آموزش و پرورش برای هیچ
و اما : سر و صدا و هیاهوی استخدام چندین هزار نفر در آموزش و پرورش - بعدِ گذشتن از هفت خوان امتحان و گزینش - گوش فلک را کر کرده که لابد تا دورترین نقاط کشور هم در جریان امر قرار گرفته اند .
نتیجه : دختر یک متر و هشتاد سانتی متر قد داشت و گریه می کرد و صورتش خیس اشک بود ، می گفت که کارشناسی ارشد تربیت بدنی دارد و چندین مدال استانی و حتی کشوری دارد اما در آخرین مرحله استخدام چندین هزار نفری آموزش و پرورش در رشته تربیت بدنی جایش را به یک فوق دیپلم گرافیک با سهمیه فرزند شهید دادند .
تمام
مرتبط با موضوع : تجمع و اعتراض بی سابقه در ساری نسبت به اعلام اسامی پذیرفته شدگان آزمون استخدامی آموزش و پرورش
پی نوشت : خبرهایی از بی عدالتی در اعلام اسامی پذیرفته شدگان آزمون استخدامی آموزش و پرورش به گوش می رسد که مخ آدم سوت می کشد
۹ شهریور ۱۳۸۹
فردا شب : لباس شخصی ها مانع ادای نماز صبح مهدی کروبی در منزل شخصی وی شدند
سحرگاه دیشب حدود پنجاه تن از لباس شخصی ها با حضور در پذیرائی منزل مهدی کروبی و برداشتن جانماز وی مانع خواندن نماز صبح او شدند . حسین کروبی فرزند مهدی کروبی که در زمان هجوم لباس شخصی ها به منزل پدرش در خواب بود ، به خبرنگار ما گفت که پدرش حوالی ساعت چهار صبح برای خواندن دعا و نماز صبح بیدار شده بود و بعد از دست نماز مشغول خواندن دعا شد که جمعی از افراد خودسر به منزل او هجوم آورده و مهر و جانماز او را برداشتند و مانع ادای نماز صبح وی شدند . یکی از همسایه ها که با صدای داد و فریاد لباس شخصی ها و افراد منزل کروبی بیدار شده بود نیز گفت که افراد مهاجم شعار می دادند کروبی حیا کن جانمازو رها کن ، این همسایه در حالی که خمیازه می کشید ادعا کرد که با پادر میانی وی جانماز مهدی کروبی به او برگردانده شد تا بتواند نماز صبحش را بخواند . به گزارش شاهدان عینی مهدی کروبی مجبور شد نماز صبح خود را دقایقی بعد از طلوع آفتاب و بصورت قضا بخواند .
در همین رابطه بخوانید : لباس شخصی ها با حضور در جلو خانه مهدی کروبی مانع حضور وی در مراسم احیا(شب قدر) شدند .
پی نوشت : حالا ما یه شوخی کردیم ، انگار قضیه جدی شده ! اینجا را ببینید
برای 31og روز جهانی وبلاگ

و لکن معرفی :
1- نون اضافه و القلم : تقریبن هم سن و سال فیدوس خودمان است ، یک وبلاگ تخصصی در کارتن (کاریکاتور) . البته اوائل مقداری نوشته جات هم چاشنی کارتن ها می شد و گاه و بیگاه نویسنده وبلاگ (دوست عزیزم احسان گنجی) بدون درج کارتن پیرامون مسائل مختلف هم می نوشت ، اما مدتی است که این وبلاگ تبدیل به یک وبلاگ تخصصی شده . در ضمن وبلاگ نون اضافه ف ی لتر شده و نویسنده قصد دارد که همین روزها به خانه جدید نقل مکان کند .
2- انفرادی : انفرادی هم از نظر سن و سال چیزی از فیدوس کم ندارد . قلم (کیبرد) نویسنده انفرادی نه که بی نظیر باشد اما خوب است و دلنشین می نویسد مخصوصن وقتی عصبی باشد و ناراحت . انفرادی برای مدتی به محاق رفت که خوشبختانه چند روزی است دوباره شروع بکار کرده آنهم با شعری ناب . در ضمن عبد جنتی (نویسنده انفرادی و دوست خوب من ) گاه گاهی شعر می گوید .
3- از سالهای سیاه : به بایگانی از سالهای سیاه نگاه نکنید ، عمر وبلاگ نویسی نویسنده این وبلاگ بیشتر از بایگانی این وبلاگ است ، البته در خانه هایی دیگر که بدلایلی معلوم قفل شده و یا ویران شدند ! از سالهای سیاه وبلاگی سیاسی است هر چند که طاهر اکوانیان (نویسنده وبلاگ ) هم شاعر است با دغدغه سیاست .
4- جیرجیرک گمشده : پی نوشت های این وبلاگ را دوست دارم ، وبلاگ مینیمال نیست اما سعی می کند کوتاه بنویسد و مختصر . باران (نویسنده وبلاگ) قبلن هم در خانه ای دیگر می نوشت و بدلایلی نامعلوم آن خانه ها را ویران کرده و فعلن ساکن اینجاست .
5- اجتماعیات : دارا کریمی نژاد (نویسنده وبلاگ) قبلن و در وبلاگ سابق خود خیلی با تکلف می نوشت و بسیار هم طویل ، اما از زمان کوچ به بلاگر دات کام بهتر می نویسد و کوتاه تر و البته کمی هم خودمانی تر .
پی نوشت : بقول شناسنامه ام من هم در چنین روزی بدنیا آمدم ، راست و دروغ ش هم پای ثبت احوال .
۸ شهریور ۱۳۸۹
تک گویی های واژن / دانلود متن فارسی نمایشنامه


بیشتر بخوانید : مصاحبه با ایو انسلر
۶ شهریور ۱۳۸۹
ای کاش آب بودم ...
...
آه
کاش هنوز
به بیخبری
قطرهیی بودم پاک
از نَمباری
به کوهپایهیی
نه در این اقیانوسِ کشاکشِ بیداد
سرگشتهموجِ بیمایهیی.
- متن کامل شعر " ای کاش آب بودم ..." را در سایت رسمی احمد شاملو بخوانید و حتمن بشنوید
پی نوشت : روزهای خوبی را سپری نمی کنم
پی نوشت : پی نوشت مطلبی در وبلاگ جیرجیرک گم شده
۵ شهریور ۱۳۸۹
دنبال بهانه می گردد ، سوال فلسفی می پرسد ...نیم وجبی
۲ شهریور ۱۳۸۹
به خاطر همان چند صفحه اول رمان "همسایه ها"
- دس بذا ببين
قلبم مي زد. بيخ گلويم خشك شده بود. دستم مي لرزيد. انگار كه رعشه گرفته بودم. دستم را كه كشيدم رو جاي تسمه، يكهو تنم داغ شد. دستم راپس كشيدم.
بلورخانم گفت
- نترس، درد نميكنه
و دامنش را كشيد بالاتر و باز گفت
- اينجا رو نيگا كن... امان آقا اصلاً رحم نداره.
باز دست كشيدم. دستش را گذاشت رو دستم و فشار داد. زانوهام مي لرزيد. آب دهانم غليظ شد. دستم را كشيد بالاتر. پوستش چه صاف بود. عينهوسنگ مرمر، سفت و صاف. رانهاش به هم چسبيده بود. انگار تنكه پاش نبود..."
حالا هم که دیگر چهارده ساله نیستم و سی و هفت هشت ساله شدم و باز بر می گردم به سراغ همسایه ها ، باید اعتراف کنم که باز هم قلبم کمی تند می زند و گلویم هم کمی خشک می شود ، اگر چه نه مانند ان زمان که بی شک دیگر تکرار نمی شود . شاهکاری است نقطه شروع این رمان ... یادت بخیر احمد محمود
دانلود رمان همسایه ها
پی نوشت : باز نشر رمان همسایه ها شاید بخاطر شاهکار احمد محمود در نقطه شروع داستان فعلن ممنوع است و دانلود نسخه پی دی اف آن را برای همین در این پست آوردم .
۳۰ مرداد ۱۳۸۹
درباره "در ستایش نامادری"
لینک های کمکی : لینک اول (از سایت دوات و با تشکر از سایت دوات و رضا قاسمی) ، لینک دوم
و ممنون از طاهر بابت معرفی داستان
تابلو "ونوس با کوپیدو و ارگ نواز" اثر تیسین وچلیو (1548) ، یکی از شش تابلویی که در داستان استفاده شده .(لینک بجای تصویر)!
پی نوشت : در صورت امکان داستان را دوبار بخوانید
- میوه ممنوعه (اروتیسم و پورنوگرافی ) / اکبر ترشی زاد
لیبرال ها هم اهل ایستادن هستند
...احمد زیدآبادی مبارزی شجاع با روحی لطیف است.لیبرال است و آنان همیشه دچار این خطا بودند و هستندکه لیبرال اهل ایستادن و حبس کشیدن نیست.او با ایستادن خود،بطلان تصور آنان رانشان داد...
پی نوشت : عنوان مطلب در فیس بوک اکبر گنجی "لیبرال شوخ طبع مومن " بود
"مسیحِ شکنجه خانه - به احمد زیدآبادی"
به دیوار بپاشید
این خونِ من است
چنین گفت عیسا
زیرِ شکنجه
"علیرضا روشن"
۲۹ مرداد ۱۳۸۹
محارب ، شیوا نظرآهاری و کاری که از دست ما بر می آید

- ماده 183 ، 186 ، 187 ، 188 ، 190 ، 191 ، 498 ، 499 قانون مجازات اسلامی ، مربوط به جرم محاربه می باشد . که در همه آنها به نوعی استفاده از اسلحه - سرد یا گرم - شرط تشخیص محارب است . ویکی پدیا
شیوا نظرآهاری : 26 ساله ، فعال حقوق بشر و حقوق کودکان کار ، روزنامه نگار و وبلاگ نویس تا کنون چندبار دستگیر و محاکمه شده و در حال حاضر هم با احتمال اتهام سنگین محاربه در زندان بسر می برد . ویکی پدیا
شرمنده شیوا نظرآهاری هستیم و تنها کاری که از دست ما بر می آید : از آنجایی که شیوا نظرآهاری نه به استفاده از اسلحه اعتقاد دارد - بر اساس نوشته ها و زمینه فعالیت او - و نه تاکنون دست به اسلحه برده و بر اساس کتاب ، فقه و قانون ، اتهام محاربه در مورد او صادق نیست ، به اینجا رفته و نامه اعتراض به حکم شیوا نظرآهاری را خطاب به ریاست قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران امضاء می کنیم .
واکاوی علل شکست دولت مصدق و پیروزی کودتا در دومین نشست خانگی
پی نوشت : چه مقدار زمان لازم است در این سرزمین عجایب تا همگان به علل واقعی رویدادهای مهم و تعیین کننده سیاسی برسند . 57 سال از کودتا گذشت و هنوز تا دلتان بخواهد سوال بی جواب وجود دارد . 32 سال از انقلاب 57 گذشته و هنوز هیچ کس نمی تواند به درستی جواب خیل سوالات نسل حاضر را بدهد که چرا آنچنان شد که شد!و دیگر رویدادها به همچنین ...
پی نوشت دو : آخرین مصاحبه حسین مکی (از منتقدین دکتر مصدق) در شماره 28 مرداد 1377 روزنامه توقیف شده توس و همچنین بخشی از نوشته تهماسب طالبی در ویژه نامه دکتر مصدق در مجله توقیف شده ایران فردا (شماره اردیبهشت 78) که از دو زاویه به روایت تاریخی ارتباط و البته علل جدائی دکتر مصدق و کاشانی می پردازد را از وبلاگ " مصائب آنا " بخوانید .
با تشکر ویژه از نویسنده وبلاگ مصائب آنا
۲۸ مرداد ۱۳۸۹
امروز 28 مرداد 1389
پیش از پیشنهاد : چه فراموشکاری هستم من ، شدم عین تاریخ و حافظه ملی ! شعبون یادم رفته بود ، شعبون جعفری که 4 سال پیش مرد و آن هم چه روزی ! چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد ...
پیشنهاد به بهنود و آرمان : جهت راحتی کار ملت برای ارسال تبریک ، روز تولد خود را یک روز به عقب یا جلو - فرقی نمی کند - بکشید . با تشکر
۲۶ مرداد ۱۳۸۹
معجزه

خبر : دریاچه ارومیه قرمز شد (احتمال زیاد قبلن ها می گفتند دریاچه چی چست* یکپارچه خون شد )
* چی چست : نام قدیمی دریاچه ارومیه
۲۵ مرداد ۱۳۸۹
این پسر دوست داشتنی

یک بام و دو هوای دولت کریمه در مواجهه با زبان روزه کارمند و کشاورز
۲۲ مرداد ۱۳۸۹
قضا : در لهجه لری کهگیلویه به معنای اتفاق بد و ناخوشایند است
رمضون و صفر : از ماه های قمری
بدنوم : بدنام
توضیح : در باور مذهبی عامه ، صفر ماه بد یمنی است و معمول است که سیزدهم این ماه قربانی می کنند
پی نوشت : تا جایی که بیاد دارم بیشتر دعواهای محلی در پسین (عصر) روزهای ماه رمضان اتفاق می افتاد !
*ضرب المثل محلی کهگیلویه
۲۱ مرداد ۱۳۸۹
" مجازات مشخص شده در قانون " بجای سنگسار
پی نوشت : چرا؟
- ویدیوی اعتراف تلویزیونی سکینه محمدی - متهم به زنای محصنه و محکوم به سنگسار - از بخش خبری بیست و سی شبکه دو سیمای جمهوری اسلامی ایران ( از دقیقه ده به بعد )
پی نوشت : دلائل ارائه شده در سایت تابناک برای فی لتر شدن سایت لغت نامه دهخدا ( وب سایت نیوز آن لاین به نقل از تابناک )
۱۹ مرداد ۱۳۸۹
یک ضرب المثل چینی
- همان یکی* دوباره می فرماید : " تحریم کنید ما را ، استعداد های ما درخشان تر می شود ."
* یکیِ مورد نظر که چندین سال زیر نامه های اداری را با عنوان قلابی دکتر امضاء می کردند در جای دیگری می فرمایند : دانشگاه ها را به کارخانه مدرک تبدیل کردند و بسیاری از دانشگاه ها برای مدرک فروختن ساخته شده اند .
مسئله : این کشور هیچ ندارد و نه آدم هایش آدم هستند و نه مسئولانش مسئول هستند و یک مشت خرفت هستند که مافیا بر آنها حاکم است . 500 سال دنیا را غارت کردند و جوانی که الان آمده است ( نخست وزیر شده است ) احمق تر از قبلی است و گویا خداوند آنها را نوکر آمریکا و صهیونیست ها آفریده است . لطفن نام این کشور را به صندوق پستی یکیِ مورد نظر فرستاده و جایزه بگیرید . +
۱۸ مرداد ۱۳۸۹
دوست دارم سبد سبد

باز گل عشق جوونه زد
دوست دارم يه عالمه
هر چي بگم بازم كمه
دوست دارم يه آسمون
كجايي اي نا مهربون ...
دوست دارم قطار قطار
خزونمو كردي بهار
دوست دارم ديوونه وار
باور نداري از قرار
فرقي برام نمي كنه
چه با خوشي چه حال زار ..
دوست دارم به اون خدا به اون خداي عاشقا
دوست دارم تاپاي جون
مي خواي بمون مي خواي نمون
چونكه گرفتار شدي عاقبت كار بدون
عاقبت كار منم هرچي كه هستي بمون
پی نوشت : از آنجایی که استاد علیرضا افتخاری ید طولانی در تقلید صدای خوانندگان ( دلکش ، مرضیه و دیگر بزرگان موسیقی ایران ) دارند پیشنهاد می کنم ترانه " دوست دارم ..." ابی را هم بازخوانی کتتد .
۱۷ مرداد ۱۳۸۹
تبریک "روز خبرنگار "بر حسب عادت با سه پی نوشت
پی نوشت : این تبریک شامل همه خبرنگاران در بند (از اوین تا رجائی شهر کرج ) ، خارج از بند ، دراعتصاب غذا ، اصلاح طلب ، محافظه کار و غیره می شود .
پی نوشت دو : منظور از وغیره خبرنگاران روزنامه های کیهان ، رسالت ، جوان ، فارس نیوز ، ایرنا و غیره می باشند .
پی نوشت سه : بخشی از این تبریک به لباس شخصیِ موتورسوارِ اسلحه به کمری می رسد که بیست و دوم خرداد امسال در بلوار کشاورز نزدیک به یک ساعت ما را بازجویی خیابانی کرد و دست آخر هم خودش را خبرنگار یک روزنامه معتبر معرفی کرد .
۱۶ مرداد ۱۳۸۹
چوب بازی به مثابه امر سیاسی

پی نوشت دو : بازی خطرناکِ دخالت حاکمیت در امور شخصی و اجتماعی مردم و مخصوصن بازی با رسوم و سنت های کهن جامعه کم کم کار را بجایی می رساند که انجام این سنت ها تبدیل به امری اعتراضی و سیاسی می شود .
۱۵ مرداد ۱۳۸۹
جشن سی دی سوزان و شادی های غیر مجاز

ممه ما را دزدیدن ...
* ممه عضوی برجسته در بخش بالا تنه زنان است که از بدو تولد تا زمان مرگ مورد علاقه فرزندان ذکور آدم ابوالبشر بوده ، نام دیگر آن پستان است و معمول نیست که از این کلمه استفاده شود ، نه در بین عوام و نه توسط رسانه های رسمی ، و بهمین دلیل است که از نام سینه بجای آن استفاده می شود .
۱۳ مرداد ۱۳۸۹
ما از فارسی 1 (وان ) نتیجه می گیریم که :
- در دنیا زنانی هم وجود دارند که شب ها در رختخواب بدون مانتو و مقنعه می خوابند
- رژ لب قرمز واقعن قرمز است نه خاکستری متمایل به قرمز*
- زن و شوهر گاهی همدیگر را بغل می کنند و ممکن است بعضی مواقع لپ و لب یکدیکر را هم ببوسند
و اینکه دنیا رنگی است و رنگ در مجموع چیز خوبی است .
* روزگاری - و حالا بیشتر از قبل - تلویزیون وطنی برای جلوگیری از تحریک جوانان ذکور کشور رنگ و لعاب چهره هنرپیشگان اناث فیلم ها و سریال های اجنبی و حتی داخلی را کمرنگ می کردند .
- کیومرث پوراحمد در «کافه خبر» گفت: سخت گیری ها و خط قرمز های متعدد و بی دلیل باعث شده امروز همه نگران هجوم فارسی وان به خانه های مردم باشند و مردم نسبت به این شبکه اقبال نشان دهند.
۱۰ مرداد ۱۳۸۹
ویران شود آن شهر که میخانه ندارد و باز هم انقلاب ها دو دسته اند
ویران شود آن شهر که میخانه ندارد ...
نجیب کاشانی
پی نوشت : انقلاب ها دو دسته اند ، دسته اول آنهایی که برای بستن میخانه ها رخ می دهند و دسته دوم انقلاب هایی که احتمالن بوقوع خواهند پیوست برای گشودن در میکده ها .
... جان مریم چشماتو واکن ...
دونه به دونه ، دل نمی دونه ، چه کنه با این غم ...
... جان مریم چشماتو وا کن ...
پی نوشت : دانلود ترانه " جان مریم " با صدای جاودانه محمد نوری
پی نوشت دو : اعتراف می کنم چند سال پیش که محمد نوری به عنوان چهره ماندگار در تلویزیون ظاهر شد دلم گرفت و استفاده ابزاری از صدای او در تلویزیون و رادیو باعث شد تا نتوانم چون گذشته از این صدای جاودانه لذت ببرم ، نمی دانستم که فرصت کوتاه است و زمان اندک .
۹ مرداد ۱۳۸۹
۴ مرداد ۱۳۸۹
ساسی مانکن گوش می کنی یاد احمد زید آبادی می افتی و دلت می گیره
این جمله ای است که احمد زید آبادی روز سه شنبه 29 اردی بهشت و پس از آنکه ساسی مانکن خواننده زیر زمینی با مهدی کروبی دیدار کرد ، در یادداشتی عنوان کرد ، دیداری که با تمسخر مخالفان و اعتراض جمعی از همراهان مهدی کروبی همراه شد .
پی نوشت : «در این چارچوب است که دیدار مهدی کروبی با ساسی مانکن مفهوم واقعی خود را پیدا میکند. قاعدتا ساسی مانکن از نقطه نظر فردی نیازی به دیدار با مقامهای رسمی و کاندیداهای ریاست جمهوری را ندارد، اما اظهار شگفتی برخی محافل سیاسی از دیدار یک کاندیدای ریاست جمهوری با او در حقیقت، توهین به حقوق شهروندی همه ما ایرانیان است».
پی نوشت دو : ترانه جدیدی از ساسی مانکن گوش می کنم و اتفاقن چند بار دیگر هم گوش می کنم و پیشنهاد می کنم که شما هم گوش کنید .
۳ مرداد ۱۳۸۹
فصلی در باب اثرات موسیقی و مجازات آن نی زن مفلوک در پیشگاه یکی از بزرگان استان ک - ب
پی نوشت : وی - آیت الله ملک حسینی نماینده استان کهگیلویه و بویر احمد در مجلس خبرگان رهبری و نماینده ولی فقیه در استان - در ادامه افزود : بچه ها اکنون به فکر مرگ پدر هستند و به باباهای خود فحش می دهند و این از اثرات موسیقی در خانواده هاست.
پی نوشت دو : آیت الله ملک حسینی قبل از جمله مذکور که در جمع پرسنل شرکت برق استان در یاسوج بیان شده بود ، فرمودند : موسیقی در هر خانه ای رفت نفاق ایجاد می کند و مهر و محبت را از خانه ها می گیرد . خبرگزاری ایلنا
پی نوشت سه : قضیه آن بزرگ و نی زن بخت برگشته مربوط به دوره قاجار نیست ، همین چند سال پیش اتفاق افتاد
۲ مرداد ۱۳۸۹
دور هم نشستیم به بهانه سالمرگ شاملو
پی نوشت : پشیمان شدیم که چرا پیش از این و در این مدتی که گذشت کم کاری کردیم و دور هم جمع نمی شدیم ، مثلن به بهانه سالمرگ هوشنگ گلشیری
پی نوشت دو : با مراجعه به سایت رسمی احمد شاملو همه آن چیزی که قرار است درباره این شاعر بزرگ بدانید را پیدا خواهید کرد ، سایت مرتب بروز شده و آخرین اخبار و مطالب مربوط به شاعر در آن درج می شود . سالشمار زندگی شاعر ، مجموعه آثار ، خوانش اشعار با صدای شاعر از جمله بخش های سایت رسمی احمد شاملو است . در ستون سمت چپ سایت ، لگوی سایت خانه شاعران جهان قرار دارد که پیشنهاد می کنم حتمن از این خانه هم دیدن کنید .
۱ مرداد ۱۳۸۹
یک شعر اورژانسی برای این روزهای رضا، خودم و تو / عبد جنتی
و قورت می دهم همه چیز را
لقمه را
شعر را
کلمه را
و خنده هایم را
در پس سایه ای مشکوک
که زل زده است
به همه چیزم
حتی چیزم.
دهانم می جنبد
نه گفت و گپی و"هیچ خند و خو"
سیاست هم که پدر و مادر ندارد.
دهانمان را می جنبانیم
و هیچ.......
- نگو که نشخوار می کنیم؟
- دهانتان را می جنبانید
نه شعری
نه خنده ای
نه سرخی گونه ای
از شراب چشم دلبری
- قرن هاست می جنبانیم.......
قرن هاست....
" عبد جنتی "
۱۶ تیر ۱۳۸۹
قلعهِ خیام تسخیر شدنی نیست ، عِرض خود می برید
۱۴ تیر ۱۳۸۹
انقلاب ها دو دسته اند
۱۲ تیر ۱۳۸۹
کمی دیگر جام جهانی
۱۱ تیر ۱۳۸۹
کمی هم جام جهانی
نتیجه بازی برزیل - هلند : رای منفی یا مثبت در شورای امنیت سازمان ملل تاثیری بر نتایج بازی های جام جهانی ندارد .
پی نوشت : یکی اینکه پایان جریان حضرت اختاپوس باید یک علامت تعجب (!) می گذاشتم که فراموش کردم ، و اینکه با وجود احترامی که برای آرمان عزیز قائلم اما باز هم معتقدم که مارادونا یک مربی فکور نیست و سوار بر احساسات مردم آرژانتین عملن مربیگری نمی کند و به قولی این تیم آرژانتین بدون مربی هم یکه تاز هست .
پی نوشت 2 : با همه اینها "زنده با آرژانتین"
۱۰ تیر ۱۳۸۹
مخالفت با حکم اعدام حتی برای مخالف من
خواسته همه مخالفان مجازات غیرانسانی اعدام از خانم رهنورد و آقای موسوی هم اعلام موضع در برابر حکم صادر شده - فارغ از مواضع سیاسی - آنهاست .
۷ تیر ۱۳۸۹
فریده و سجاد نمی خواهند مادرشان سنگسار شود
