ما که نه سر سیریم و نه ته پیاز اما خوب نیست آدم بیش از حد معمول از خودش کار بکشد ،آنهم از مغزش!بعد از آن همه سال کاردروزارت بشوی مشاورو رئیس بیمارستان وعضو فرهنگستان و کلی چیزهای دیگرو تازه یادت بیفتد که تو در اصل مورخ بودی و با مدرک تخصص اطفال ودر حضور این همه مورخ پیر و جوان ،کتاب تاریخ معاصر ایران (سوم دبیرستان) را بنویسی و لابلای اینهمه مشاوره و تدوین تاریخ ،بشوی حافظ شناس!خوب معلوم است دست آخر نتیجه می شود این ،ملاحظه بفرمایید.
البته تپق زدن در یک برنامه زنده و گاه و بی گاه رسیدن مغز به نقطه کور - البته برای چند ثانیه - امری طبیعی است،اما خوب قبول کنید که در این مملکت حافظ شناس کم نداریم،داریم؟!
البته تپق زدن در یک برنامه زنده و گاه و بی گاه رسیدن مغز به نقطه کور - البته برای چند ثانیه - امری طبیعی است،اما خوب قبول کنید که در این مملکت حافظ شناس کم نداریم،داریم؟!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر