- قلک هایی می دادند دست ما و چند ماه بعد باید تحویل می دادیم ، قلک هایی شکل نارنجک ، شکل تانک . چند هفته بعد باید این قلک ها را تحویل می دادیم و این تازه شروع مصیبت بود . جنگ ، تحریم اقتصادی ، بیکاری و ده سر عائله ! قلک ها روز آخر پر می شد آنهم بعد از یک روز اعتصاب غذا و کلی گریه و زاری تا مادر از خرج نیم بند خانه چند سکه ای بچپاند در آن نارنجک پلاستیکی ... آن وقت ها خیلی نه اهل حساب و کتاب بودیم و نه چیزی از دلار و ریال سر در می آوردیم ، حالا اما که اهل حساب و کتاب با یک حساب سرانگشتی خرج جنگ هشت ساله را هزاران میلیارد $ عنوان می کنند این فکر آزارم می دهد که آن نارنجک های پلاستیکی که سر جمع شاید چند ده تومانی را در خود جای می دادند کدام سوراخ و سمبه آن بلای خانمانسوز را پر می کردند ؟!
- امروز اول مهر ماه است و حسن کار به این است که اول مهر را هم تا لنگ ظهر خوابیده باشی بی دغدغه ، اول مهر که بیفتد به انتهای هفته این محاسن را هم دارد که شروع کلاس ها بیفتد به چندم مهر . اما باز هم فکر شنبه تلخ سازد جمعه اطفال و ایضن معلمانی چون من را که بقیه را نمی دانم .
- امروز اول مهر ماه است و حسن کار به این است که اول مهر را هم تا لنگ ظهر خوابیده باشی بی دغدغه ، اول مهر که بیفتد به انتهای هفته این محاسن را هم دارد که شروع کلاس ها بیفتد به چندم مهر . اما باز هم فکر شنبه تلخ سازد جمعه اطفال و ایضن معلمانی چون من را که بقیه را نمی دانم .
۳ نظر:
با سلام. من از آبادان کامنت گذاشتم و تعجبم از اینه که شما راجع به جنوب اطلاعات خوبی دارید. موفق باشید
صدای فیدوس (شیت کارخونه) تا نرسیده به اینجا (بهبهان) هم می اومد . ما هم نرسیده به جنوبیم بهار جان . ممنون
من همكار شما هستم. واقعا چقدر خوب مهر رو توصيف ميكنيد .
ارسال یک نظر