۱ مرداد ۱۳۸۹

یک شعر اورژانسی برای این روزهای رضا، خودم و تو / عبد جنتی

دهانم می جنبد
و قورت می دهم همه چیز را
لقمه را
شعر را
کلمه را
و خنده هایم را
در پس سایه ای مشکوک
که زل زده است
به همه چیزم
حتی چیزم.

دهانم می جنبد
نه گفت و گپی و"هیچ خند و خو"
سیاست هم که پدر و مادر ندارد.

دهانمان را می جنبانیم
و هیچ.......

- نگو که نشخوار می کنیم؟

- دهانتان را می جنبانید
نه شعری
نه خنده ای
نه سرخی گونه ای
از شراب چشم دلبری

- قرن هاست می جنبانیم.......
قرن هاست....

" عبد جنتی "

هیچ نظری موجود نیست: