۹ آذر ۱۳۸۸

بزودی ...توکیو رز

پیش از دستور: این یک آگهی تبلیغاتی است
سربازان دشمن نمي دانند در حالي كه با ما در جنگند در خانه شان براي چند نفر غذا آماده شده است.
توكيو رز(tokyo rose) يك راديو موج كوتاه است كه ساعات پخش برنامه هايش مشخص نيست پس راديو خود را روشن نگه داريد.............
پس از دستور: بی صبرانه منتظر شروع بکار توکیو رز هستیم

۸ آذر ۱۳۸۸

دیب گله داره

... شهر جای ما شد!
عید مردماس، دیب گله داره
دنیا مال ماس، دیب گله داره
سفیدی پادشاس، دیب گله داره
سیاهی رو سیاس، دیب گله داره ...

پی نوشت : ممنون از حمید طاهری بخاطر ارسال ترانه " خون ارغوان ها ". با این توضیح مختصر که ترانه " خون ارغوان ها " با صدای گرم منوچهرهمایون پور است که غیر از آن ، ترانه ماندگار " نوای چوپان " را هم در کارنامه خوانندگی خود به یادگار گذاشته است . برای شنیدن این دو ترانه ماندگار و مختصر توضیحی از منوچهر همایون پور به سایت پرند بروید .


۶ آذر ۱۳۸۸

فاتحه آموزش (از نوع عالی و غیر عالی)

فاتحه آموزش (عالی) در این مملکت را روز اول ورودم به دانشگاه تهران در سال 69 و زمانی که به قید قرعه و نهیب و تهدید دکتر مشیری (مدیر وقت گروه جغرافیای دانشگاه تهران) مجبور به تحصیل در گرایش جغرافیای طبیعی شدم (مفصل توضیح می دهم در وقتی دیگر) ، خواندم . حلوای آموزش (عالی) را هم ترم دوم همان سال خیرات کردم ، زمانی که کرسی درس اقلیم شناسی را از دکتر فشارکی ( استاد مسلم اقلیم شناسی ) گرفتند، به جهت آنکه چند تن ازدانشجویان ریش و پشم دارِ صاحب نفوذ چند ترمی این درس را افتادند و دکتر فشارکی هم هیچ فشاری را نه از بالا و نه از پایین قبول نمی کرد و نمره مفت هم پای ورقه کسی نمی نوشت . و جالب تر اینکه از آن ترم به بعد درس اقلیم شناسی رشته جغرافیای دانشگاه تهران! را آقای محمدی (فوق لیسناس اقلیم شناسی و از دوستان با مرام!) ارائه داد و بنده هم که هول و لرزه درس اقلیم شناسی دکتر فشارکی خواب و خوراکم را گرفته بود ، در همان ترم از دستان با سخاوت! آقای محمدی نمره الف گرفتم و سجده شکر به جای آوردم .
و همین شد که تا الان فقط یک بار در کنکور کارشناسی ارشد شرکت کردم ، آنهم برای اینکه مجوزی باشد رسمی برای فرار از کار و سفری چند روزه به شیراز .
برای همین است که نه خبر سهمیه بیست درصدی متاهلین در کنکور کارشناسی ارشد اسباب تعجبم شد و نه بانگ واگذاری مدارس به حوزه های علمیه .

پی نوشت جهت زنگ تفریح : چند روزی است که دسته جمعی با ترانه " هوا ابری نمی مونه ..." با صدای فرشته حال می کنیم .



۳ آذر ۱۳۸۸

ساده است

ساده است بازی کردن هر روزه با خرگوش سفید
شاهد آن بودن که
چگونه از گرسنگی تلف می شود
و گفتن که "بابا بی خیال خودتو ناراحت نکن ، به خاله ات می سپارم یکی دیگه واست بیاره"

برداشت دلبخواهی ( آزاد سابق) شعری از مارگوت بیکل درمجموعه " چیدن سپیده دم "

۱ آذر ۱۳۸۸

انشاء درباره زنگ ورزش

انشاء درباره زنگ ورزش
به نام خدا
انشاء من درباره زنگ ورزش است . ما قبلن در مدرسه یک زنگی داشتیم به نام زنگ ورزش . بچه ها زنگ ورزش را دوست داشتند . در زنگ ورزش معلم از ما سوال نمی پرسید . در این زنگ ما می توانستیم سر و صدا کنیم و خیلی جیغ بکشیم . ورزش هم می کردیم. ورزش برای ما خوب است . ما خیلی دوست داشتیم هر روز یک زنگ ورزش داشته باشیم . اگر ما هر روز یک زنگ ورزش داشتیم ، می توانستیم هر روز یک زنگ بازی کنیم و سر و صدا کنیم . بچه ها بازی کردن را دوست دارند ، بچه ها سر و صدا و جیغ کشیدن را هم دوست دارند . ما الان زنگ ورزش نداریم . آقای مدیر می گوید زنگ ورزش برای دولت هزینه دارد . من نمی دانم هزینه یعنی چه . پدر من می گوید هزینه یعنی پول خرج کردن برای یک کار .ما خیلی ناراحت هستیم که زنگ ورزش نداریم . ما می خواهیم پول جمع کنیم و به دولت بدهیم تا برایمان زنگ ورزش بگذارد . ما از این انشاء نتیجه می گیریم که زنگ ورزش خیلی خوب است . و دولت پول ندارد تا برای ما زنگ ورزش بگذارد . تمام

۲۹ آبان ۱۳۸۸

نه به اعدام ، این بار در روسیه

رئیس شورای قانون اساسی روسیه با قاطعیت از غیر ممکن بودن مجازات اعدام در این کشور از اول ژانویه آینده خبر می دهد . به این ترتیب روسیه که از چند سال پیش عملن مجازات اعدام را به حال تعلیق در آورده بود ، بصورت رسمی به جمع کشورهایی می پیوندد که مجازات اعدام را برای همیشه از قوانین جزائی کشورشان حذف کرده اند .منبع
پی نوشت : لغو مجازات اعدام در هر کشوری که باشد خوشآیند است و امیدوار کننده به اینکه روزی درهیچ کجای جهان چوبه داری برپا نشود و چوبه دار به عنوان نماد خشونت در قوانین بشری برای همیشه در کنار گیوتین به موزه فرستاده شود . اینکه اما تا آن زمان چند چوبه دار برپا می شود ، چند نفر روی صندلی الکتریکی قرار می گیرند و چه تعداد به جوخه های اعدام سپرده می شوند ...

ستارخان ... ستارخان

ستارخان ... ستارخان ... تفنگ سرپرت کو ... ستار خان ... اسب تو آخورت کو ... ستارخان...
ترانه ستارخان را بی هیچ مناسبتی از اینجا دانلود کرده یا بشنوید .

۲۸ آبان ۱۳۸۸

عکس : هیچکس تنها نیست

عکاس : ایلیا (پسر)
عکس بدون اجازه عکاس و با نقض صریح قانون کپی رایت منتشر شد
ایلیا (پسر) ، عکاسی از خود

نماز جماعت

هنوز نیم ساعت به پایان کلاس مانده بود ، نماینده کلاس که معمولن درشت هیکل ترین دانش آموز و گاهی هم فضول ترین شاگرد کلاس است ، تا نیمه کلاس جلو آمد و گفت آقا چهار نفر معرفی کن برای نماز جماعت . جا خوردم اما به روی خودم نیاوردم ، گفتم چند نفر ؟ گفت چهار نفر . پرسیدم حالا چرا حتمن چهار نفر ؟!گفت از هر کلاس چهار نفر باید بروند نماز جماعت . به دانش آموزان گفتم خوب ، حالا کی قصد نماز جماعت داره ؟ ده پانزده نفر دست بلند کردند که آقا من ...آقا من و چند نفرزرنگتر سریع خودشان را تا جلو در کلاس رساندند با سر و صدا . گفتم بنشینید ، همه بنشینید . نشستند و کمی که آرام شد فضا ، گفتم جریان چیه ، اینهمه متقاضی ؟! که یکی از ته کلاس داد زد که آقا سرِ ظهره و ساعت آخر و بهترین راه برای در رفتن ...

۲۷ آبان ۱۳۸۸

برایشان افت دارد

می گوید بیشتر از دو سوم دانش آموزان آنفلوآنزا گرفته اند و کلاس ها تقریبن خالی است . می پرسم خوب پس چرا مدرسه را تعطیل نمی کنند . می گوید دیروز از مدرسه زنگ زده اند به اداره برای اجازه تعطیلی مدرسه . می گویم خوب ، نتیجه چه شد ؟ با خنده می گوید اداره قبول نکرد، می گویند برای ما افت دارد بگوییم مدرسه نمونه بخاطر بیماری آنفلوآنزا تعطیل شده .
در ضمن : مدرسه شبانه روزی بوده و بیشتر دانش آموزان در خوابگاه بسر می برند .
- رئیس کمیته اموزش مجلس شورای اسلامی : مرگ 14 دانش آموز و سه دانشجو بر اثر ابتلا به آنفلوآنزای نوع A
- بسیاری از مدارس دستورالعمل آنفلوآنزا را اجرا نمی کنند

۲۵ آبان ۱۳۸۸

خودزنی

با تیغ موکت بری روی صندلی خط می انداخت ، گفتم یه لحظه بیا بیرون . تیغ و که سعی در قایم کردنش نداشت ، تو جیب شلوار شش جیبش گذاشت و خیلی آروم اومد پای تخته . پرسیدم این زخم ا چیه رو دستت؟ گفت خودزنی . پرسیدم یعنی چی ، خودزنی ؟ گفت با تیغ رو دستم خط می کشم . پرسیدم چرا ؟! گفت لذت می برم خوب . بعد هم پیراهن شو بالا زد تا رد تیز بر را رو پشتش بهم نشون بده . گفتم پشت تو چطور تیغ کشیدی ؟ خندید و گفت کار بچه هاس ، از بچه ها خواستم این کار را برام بکنن .
می نشیند ، و من درس را ادامه می دهم و او با تیغ موکت بری دسته قرمزش روی دسته صندلی خط می اندازد.
دلم آشوب می شود ...
امروز: نشان فروهر را به سینه اش زده بود و هی با نشان ور می رفت . گفتم این چیه رو سینه ات ؟ گفت نشان فروهر، به این اعتقاد دارم . گفتم اگر به این اعتقاد داری پس چرا با خودت این کار و می کنی ، تو این کیش و آیین ، آزار خود روا نیست . بازم هیچی نگفت ، امروز پیراهن سفیدی پوشیده بود . رد خون تازه روی آستین پراهن سفیدش ...

۲۲ آبان ۱۳۸۸

سفری به آزاد کوه

عباث می‌گفت: چرا باید در زیر سقف اتاق یک هتل ۵ ستاره بخوابم و لحظات تکرارناشدنی زندگیم را حرام کنم، وقتی می‌توانم در زیر سقف هتلی ۵ میلیون ستاره به نام آسمان بخوابم؟
همین یک جمله در نوشته ای از محمد درویش کافی بود تا به سوی آزاد کوه بروم ، به خانه عباث . می دانستم که دیر آمدم و صاحب خانه خیلی وقت است از اینجا کوچ کرده . با اینهمه آزاد کوه شکل و شمایل یک خانه متروک را نداشت ، بر عکس پر بود از زندگی هنوز و من چقدر خودم را سرزنش کردم و می کنم که چرا اینهمه دیر آمدم ، درست بعد از آنکه باد آمد و عباث و همه رویاهایش را با خود برد ...
دعوت تان می کنم به آزاد کوه ، به خانه عباث و هیچ نمی گویم که در آنجا چه دیدم و چه حسرتی خوردم و آه کشیدم ... بفرمائید
عکس : " اثر " از عباس جعفری
لینک : عباث کمی دیر کرده

انار اما ، خون است

... انگاره خون است
محبوس در حبابی سخت و ترش
که به شکلی مبهم
طرح دلی را دارد و هیات جمجمه انسانی را ...

ترانه شرقی
سروده فدریکو گارسیا لورکا
ترجمه احمد شاملو


۲۱ آبان ۱۳۸۸

یک ندا در دو نما


استفتاء

در سایت مرجعیت ، استفتاء شده بود که : اگر یک زن مسلمانی زنا کند آیا شوهرش می تواند او را به قتل برساند؟
در قسمت ارسال استفتاء از مراجع نوشتم : اگر یک مرد مسلمان زنا کند آیا همسرش می تواند او را به قتل برساند؟
حالا هم منتظر جواب استفتاء هستم
----------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشتی که هیچ ارتباطی با موضوع فوق ندارد : پیشنهاد می کنم مستند " باد صبا " ساخته کم نظیر لاموریس فرانسوی را از اینجا دانلود کرده یا ببینید . با ذکر این مسئله که مهستی شاهرخی پیش از این به معرفی این مستند پرداخته و لینک دانلود فیلم را هم من از وبلاگ " چشمان بیدار " گرفته ام .

۲۰ آبان ۱۳۸۸

کویت

خوش بحال مردم کویت ، خوش بحال دانش آموزان مدارس کویت ، که به جای بلغور کردن مشتی خزعبلات تاریخ مصرف گذشته ، ملزم به یادگیری موسیقی هستند . خبررا به نقل از سایت شیعه نیوز بخوانید
پی نوشت : در بین کشورهای حاشیه خلیج فارس ، کویت خیلی آرام و هوشمندانه در مسیر آزادی های اجتماعی و سیاسی گام بر می دارد و به نظر می رسد که آینده روشنی در انتظار این کشور کوچک عربی باشد .
در ضمن : ما هم که بخیل نیستیم ، فقط دست زیر چانه با حسرت نگاه می کنیم و گاه گداری هم یک آه جانانه می کشیم و همچنان دوره می کنیم شب را و روز را ...

۱۶ آبان ۱۳۸۸

قرار بود این شش ثانیه ویدیو ، بدون شرح باشد !




در کودکی و البته نوجوانی عشق کشتی کج بودم ، می شد که ساعت ها در گرمای تابستان ور بروم با آنتن و دستهایم تاول بزند از گرداندن و چرخاندن ، تا یکی از داخل اتاق داد بزند که ... خوب شد ! ... بیا پایین ... و من سریع از بالای بام می پریدم روی دیوار و با کله خودم را به اتاق می رساندم تا کورسویی از نبرد دو کشتی کج کار را از تلویزیون کویت ببینم ، با کلی مشقت و بدبختی !تازه کشتی کج که تمام می شد اول بدبختی بود و باید دنبال سوژه ای می گشتی - البته ضعیفتر از خودت - تا حرکاتی را که دیدی روی او پیاده کنی !و خلاصه اوضاع و احوالی داشتیم . از همه حرکات و فنون ، من عاشق این حرکت بودم که موهای طرف مقابل را بگیری و بی دغدغه و در عین آرامش او را به طرف خودت بکشانی و بعد با کنده زانو به شکم ، سینه و یا چانه او بکوبی و بعد هم رهایش کنی تا از درد بخودش بپیچد و تو پیروزمندانه از او روبرگردانی و به سمت تماشاگران دست تکان دهی و او هی از درد ...
مطمئن نیستم که این مامور نیروی انتظامی هم مثل کودکی های من عشق کشتی کج باشد ، اما این حرکت - گرفتن موی سر و مکث کوتاه و بعد ضربه کنده زانو به سینه یا چانه طرف مقابل - برایم خیلی آشناست .
پی نوشت : قرار بود این شش ثانیه ویدیو ، بدون شرح باشد !

عذر بروز شدن گاه و بیگاه این روزها

اگر عذرم موجه نبود می گفتم اینهم شد وبلاگ داری ؟! تخته کن درِ این صاحاب مرده را ، که یا از ترس ، گرفتار back space است و یا از این هفته به آن هفته باید بگذرد تا مثلن بروز شود ، آنهم چه بروز شدنی !عذرم موجه است دوستان ، بر من ببخشائید ، این دیر به دیر بروز شدن را .