۹ مرداد ۱۳۸۸

آخر بازی



... تو را چه سود
فخر به فلک بَر
فروختن
هنگامی که
هر غبارِراهِ لعنت شده نفرین ات می کند؟
تو را چه سود از باغ و درخت
که با یاس ها
به داس سخن گفته ای.
آن جا که قدم بر نهاده باشی
گیاه
از رُستن تن می زند...

*
... باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد،
که مادران سیاهپوش
- داغ دارانِ زیباترین فرزندانِ آفتاب و وباد -
هنوز از سجاده ها
سر بر نگرفته اند!

بخش هایی پراکنده از"آخر بازی " سروده ا بامداد از کتاب " ترانه های کوچک غربت "

شرح عکس: هاجر رستمی مطلق مادر ندا آقا سلطان که چهلم دخترش را در پارک جنب منزلشان به سوگ نشست +

۸ مرداد ۱۳۸۸

مرداد و ساحل گناوه و کمی هم هوشنگ گلشیری

من بنادر زیادی را ندیده ام ، سواحل بسیاری هم نرفته ام ، اما فکر کنم ساحل بندر کوچک گناوه در استان بوشهر ساحل زیبایی باشد . شرجی ملایم و پوست نواز و ساحل ماسه ای تمیز و تا چشم کار می کرد سبزی بیکران خلیج - گاهی فارس و گاهی هم ... بابا سخت نگیر حالا - و گرمایی که اصلا آزار دهنده نبود و خلاصه یعنی اینکه من امروز رفتم بندر گناوه و تنی به دریا سپردم و سر جمع خوش گذشت و الان که دو ساعت و نیم ازنیمه شب پنجشنبه گذشته است و ایلیا نان و پنیر می خورد و من به این فکر می کنم که راستی جریان غرامت ایران در جنگ با عراق چه شد و آیا کسی اصلا پیگیر این قضیه هست یا نه و بعد با خودم می گویم حالت خوبه ؟!و بعد خودم جواب می دهم نه مطمئنا حال خوشی نداری ...مگر آن شراب چند ساله بود ... و اشک در چشمانم حلقه می زند و زیر لب می گویم مرداد لعنتی ...لعنت به مرداد ... ماه مرگ ..

*
می گویم چرا یکی زنگ نمی زند بگوید فضل اله خان اولین ...
هوشنگ گلشیری است که داستان انفجار بزرگ را می
خواند و من الان که ساعت سه نصف شب است و چند ساعتی است که از گناوه برگشته ام و حالم که عصر خوب بود و الان که هفتم مرداد است و مرداد است و من نگران وجه المعامله شدن غرامت جنگ ایران و عراق هستم ، حالم اصلا خوب نیست به صدای هوشنگ گلشیری گوش می دهم که داستان کوتاه انفجار بزرگ را می خواند ...
مرده اند مگر این مردم ؟!...

داستان تمام شد و حال من هم کمی بهتر : داستان انفجار بزرگ با صدای هوشنگ گلشیری را از سایت دیباچه و یا هم از سایت رسمی بنیاد گلشیری بشنوید و دانلود کنید .

۶ مرداد ۱۳۸۸

بوف کور و کهریزک و عقل چرتکه انداز من


باز هم هی می نویسم و هی با دکمه BackSpaceبه عقب بر می گردم و همه را پاک می کنم ، می نویسم و بعد چرتکه می اندازم که این مسئله خطر دارد و بعد هزار دلیل برای خودم می تراشم که اوضاع مملکت مشخص نیست و وضعیت وضعیت ناپایداری است و از این مدل حرف ها . و دست آخر تکرار شب های قبل که فعلا مقوله سیاست و انتخابات و کهریزک و موج سبز تعطیل و باز برای خالی نبودن عریضه یک پیشنهاد که مثلابهتر نیست بجای پرداختن به احمدی نژاد و مشائی و کمپ و کهریزک ، بوف کور را یک بار دیگر بخوانیم ؟
خسته شدم و دلزده اما چکار می توانم بکنم با این ترس لاکردارو این عقل سوداگر چرتکه انداز ؟!
برای دریافت نسخه کامل و بدون سانسوربوف کوربه اینجا بروید. اگر با پیام آشنای مشترک گرامی ...مواجه شدید - که حتما خواهید شد - به اینجا بروید و اگر اینجا هم با همان پیام مواجه شدید حتما خودتان راه حلی پیدا خواهید کرد .

۵ مرداد ۱۳۸۸

مرورگر اپرا 10 برای خالی نبودن عریضه


با توجه به بالا بودن هزینه مشق در بازار سیاست و کساد شدن اوضاع فیدوس و ایضا برای خالی نبودن عریضه به معرفی یک نرم افزار کاربردی می پردازم .
مرورگر اپرا 10 درنگاه اول چندان تفاوتی با سایر مرورگرها ندارد، اما تنها یک کلیک ناقابل ، درست درپایین گوشه چپ مرورگر اپرا ( opera turbu) قابلیت توربو را در مرورگر بحالت on درآورده و ناخواسته برای کاربران داخل ایران فرصت گشت و گذار آزادانه در فضای وب را فراهم می کند .
مرورگر جادویی اپرا 10 با قابلیت توربو را از اینجا دانلود و نصب کنید و بعد از راه اندازی با کلیک روی آیکون ساعت مانند و سیاه رنگ پایین گوشه چپ مرورگر آزادانه در فضای اینترنت سیر کنید .(آیکون سیاه رنگ بعد از کلیک بر روی آن به رنگ سبز در می آید که نشان دهنده فعال شدن توربو در مرورگر است )
توضیح : محل فعال شدن خاصیت توربو با فلش قرمز رنگ مشخص شده است ، روی همین محل کلیک کنید .

۴ مرداد ۱۳۸۸

22 مرثیه با صدای شمس لنگرودی

دخترم
سنت شان بود
زنده به گورت كنند
تو كشته شدى
ملتى زنده به گور مى شود.
ببين كه چه آرام سر بر بالش مى گذارد
او كه پول مرگ تو را گرفته
شام حلال مى خورد.
تو فقط ايستاده بودى
و خوشدلانه نگاه مى كردى
كه به خانه ات بر گردى
اما ديگر اتاق كوچك خود را نخواهى ديد دخترم
و خيل خيال هاى خوش آينده
بر در و ديوارش پرپر مى زنند...

همنوایی شمس لنگرودی با مردم - مردم ِ این روزها - را در مجموعه " 22مرثیه در تیر ماه " را با صدای دلنشین و محزون شاعر در اینجا (با کیفیت خوب ) و در اینجا (با کیفیت پایین ) بشنوید و دانلود کنید .
فایل پی دی اف " 22 مرثیه در تیر ماه " را از اینجا دانلود کنید .

۲ مرداد ۱۳۸۸

بیچاره اسفندیار


گفتم : اسفندیار رحیم مشائی
گفت : شهریار ماکیاولی را خوندی ؟
گفتم : چه ربطی داره ؟
گفت : برادران و نصف برادران فکر می کنند که ما - ملت بعضی مواقع در صحنه کشور همسایه عراق و چند کشور دیگر - دور از جون از درخت توت کا علی خان افتادیم و خر شدیم ؟!
گفتم : معلومه چی داری بلغور می کنی! درخت توت کا علی خان چیه ؟ برادران و نصف برادران چیه ؟ چی داری میگی ؟
گفت : تو فکر می کنی اصراررئیس جمهور محبوب خواص و عوام بر انتساب خویشاوند سببی در این هیری ویری و خین و خین ریزی فقط و فقط بخاطر زلال بودن این چشمه پاک و بی غل و غش است ؟
گفتم : خوب نه کاملا ... اما خوب ...
گفت : من فکر می کنم اسفندیارقرار بود بمب مطبوعاتی بشه و اخبار این روزها را تحت الشعاع خود قرار بده ، حالا شد یا نه نمی دونم
گفتم : بیچاره اسفندیار
پیشنهاد : نیازی به دیدن عکس در اندازه واقعی نیست ، روی آن کلیک نکنید
پس نوشت فوری و مرتبط :پایان داستان اسفندیار /ثمره هاشمی: مشائی گفت که دیگر خود را معاون اول نمی داند ...

امروز و فردا ،شاملو و برج ایفل و پمپ بنزین دهدشت و...


مختصری درباره برج ایفل در ویکیپدیا بخوانید و بعد از آن موقعیت سازه عظیم فولادی پاریس را روی google maps ببینید. تعدادی عکس از نماهای مختلف این برج را هم در اینجا نگاه کنید .
اما
فردا- شنبه سوم مرداد، 25 جولای - برج ایفل میزبان بزرگترین طومار اعتراضی جهان - احمدی نژاد رئیس جمهور ایران نیست - خواهد بود.
.
.
.
در ضمن ساعاتی قبل هواپیمای مسافربری تهران - مشهد در فرودگاه مشهد از باند خارج شده و تاکنون سی کشته و زخمی بر جای گذاشت.
.
.
و درست در همین زمان دختر هفده ساله ای در شهر دهدشت پس از خریدن یک گالن بنزین از پمپ بنزین بیرون شهر، روبروی پمپ بنزین خود را به آتش کشید .
.
...زمستان شکست و رفت ... امروزنهمین سالمرگ شاملو در میان تدابیر شدید امنیتی در امامزاده طاهر کرج برگزار شد . ناصر زرافشان - میهمان دائمی اوین -که نمی دانم این روزها بیرون از اوین چه می کند می گوید نیروی انتظامی زیاد بود ، لباس شخصی ها هم بودند ، خیلی سعی کردند درگیری درست شود اما نگذاشتیم ، امروز کسی را نگرفتند .
پیشنهاد : برای دیدن تصاویر در اندازه بزرگتر روی آنها کلیک کنید

۳۱ تیر ۱۳۸۸

درخت توت کا علی خان


پیشنهاد : با کلیک روی عکس آن را در اندازه واقعی ببینید
درخت توت کا علی خان در باور افراد محلی منطقه مقدس نیست و کسی به شاخه های بی شمار آن دخیل نمی بندد،
درخت توت کهنسال تنها درمیانه تپه ای کوچک و دوراز درختان بید و گردو قرار گرفته است .چندین تنه بهم پیچیده و شاخه های آویزان و توت های سرخ و سیاه و البته ترش و شیرین همه آن چیزی نیست که باعث شد جاده مالرو و عشایری را برای دیدن آن تا پایین تپه بدوم .
گفتم که خوشبختانه بر این درخت توت کهنسال هیچ دخیلی بسته نشده و از این بابت از هرگونه تقدسی مبری است. بر عکس چادر نشینان اطراف درخت بر این باورند که هرکس از بالای آن بیفتد خر می شود .
اینکه تا الان چند نفر از بالای درخت افتادند و آیا اتفاقی افتاد یا نه را دیگر کسی نمی داند و نه توضیحی می دهد ، البته ما هم نپرسیدیم ، که اگرهم می پرسیدیم یحتمل با لبخندی مواجه می شدیم که یعنی بله انگار شما هم از بالای درخت افتادین !
یکی می گفت باز این درخت شانس آورد که برای عشایر منطقه مقدس نشد و گرنه تا الان به سرنوشت درختان کهنسال گیلان دچار می شد که چندی پیش قربانی جهالت مردم شدند و بوسیله اداره قطع درختان (اوقاف سابق ) این استان ریشه کن شدند .

۲۹ تیر ۱۳۸۸

باد و بید و این روزها






فرصتی پیش آمد تا چند روز گذشته را با جمعی از دوستان در اینجا بگذرانم ، سه شب و چهار روز، خوب بود








درخت های بید منطقه سایه خوبی دارند و به قولی عمرشان از هفتاد سال هم گاه می گذرد








درختانی که در نگاه اول سرحال و قبراق بنظر می رسند و استوار اما در واقع ...







وزش بادی نه چندان شدید معلوم می کند که درخت بید که ظاهری سرحال و قبراق داشته در واقع چندان هم مستحکم و استوار نیست











پیشنهاد : با کلیک روی عکس ها می توانید آنها را در اندازه واقعی ببینید
در پرانتز : ( هرگونه دخالت انسانی اعم از داخلی و خارجی و نرم و مخملی و غیره در افتادن درخت فوق قویا تکذیب می شود )
در ضمن : افتادن درخت بید پوسیده بر اثر وزش باد امری طبیعی است و هیچ ارتباطی با دنیای سیاست ندارد .

۱۶ تیر ۱۳۸۸

گرد و غبار آشنا و فضای گرفته این روزها و بهانه ای برای نوشتن


چند شب پیش روی نیمکت های همیشه پارک وسط شهری که هیچگاه شهر نبود یکی از دوستان حرف قشنگی زد وقتی همه ما از هوای گرفته و غبار آلود این چند روزه گله می کردیم ، گفت ای کاش این هوای گرفته شش ماه طول می کشید که متناسب است با حال و هوای این روزها ! اما چند ماه پیش که هوا چون همین روزها پر گرد و غبار بود و گرفته اما فضای جامعه کمی قابل تحمل تر بود در فیدوس نوشتم که آرزو کنیم این گرد و غبار راه کج کرده و سمت اصفهان برود و از آنجا در اتوبان تهران - قم راهی پایتخت بشود شاید چاره کاری کنند . نمی دانم کسی چنین آرزویی کرد یا نه اما اگر کرد آرزویش برآورده شد و گرد و غبار چند روزی است که راهی پایتخت شده و همه به تکاپو افتادند و خانم جوادی راهی عراق شد تا شاید چاره کار کنند درد چندین ساله خطه جنوب را .

پی نوشت : فیدوس چند ماهی است که متروک مانده است ، نمی دانم گذر کسی این روزها به این ایستگاه متروک افتاده است یا نه ، که اگر افتاده از همه پوزش می خواهم .