۱۲ بهمن ۱۳۸۷

فصل هندوانه

با توجه به احتمال ایجاد لرزه و البته پس لرزه در مردم شریف ایران پس از انتخاب و میل خربزه ، بزرگان قوم تصمیم گرفتند که هندوانه را جایگزین خربزه کنند . البته این جایگزینی به سادگی انجام نگرفته و با سوالات بسیاری همراه شد . از جمله یکی از بزرگان عقیده داشت که انتخاب هندوانه سر بسته کار بسیار دشواری بوده و با ریسک زیادی همراه است ، بزرگ مذکور در ادامه به درگیری های زن و شوهری اشاره کرد که در طول تاریخ بر سر خرید هندوانه پیش آمده است . در تایید اظهارات بزرگ مذکور یکی از میانسالان قوم که در جلسه حاضر بود به خاطره ای شخصی اشاره کرد و گفت که چند سال پیش و در ابتدای ازدواجش یکبار بر سر همین مسئله تا مرز طلاق هم پیش رفته بود .در این هنگام ریش سفید قوم به مطلب مهمی اشاره کرد و گفت که اولا هندوانه به شرط چاقو برای همین مواقع است و دیگر اینکه هندوانه ما قبلا یکبار باز شده و مزه آن تقریبا بر همگان معلوم است . سخن ریش سفید قوم به پایان نرسیده بود که یکی از انتهای مجلس و با صدای بلند گفت که اتفاقا اشکال کار در همینجاست !یکباره همه سرها به سمت صدای مذکور که در انتهای مجلس بود ، چرخید و همه یکصدا گفتند : چه اشکالی؟ فرد انتهای مجلس که معلوم نبود ریش سفید است یا میانسال گفت : هندوانه ای که یکبار و آن هم در چندین سال پیش باز شده الان به چه دردی می خورد ، آیا هندوانه مذکور نارس بوده که حالا رسیده و یا اصلا حالا قرار است که پوست آن را بدهیم به ملت که میل کنند ؟!
ریش سفید قوم ناگهان برآشفت و با عصبانیت گفت : مرد حسابی پوست هندوانه کجا بود ، این حرفها چیست که می زنید ، هندوانه ما بعد از استفاده درآن دوره خاص بنا به علتی معلوم دوباره بهم آمده و در جایی مناسب قرار گرفته برای همچنین روزی ! جایی که نه جریان هوا وجود داشت و نه تابش آفتاب ، و همین است که هندوانه ما اینچنین تازه مانده است ؟
سخن ریش سفید قوم که به پایان رسید ، جوانکی از گوشه مجلس گفت : حالا نمی شود که نه خربزه بدهیم به ملت و نه هندوانه ، بهتر نیست خرمالو را امتحان کنیم ، هم جدید المزه است و هم خاصیت دارد . گفتن این جمله با فریاد و هیاهوی جوانان حاضر در مجلس همراه شد ، اما این هیاهو با خاموش ...خاموش ریش سفید قوم فرو نشست . خرمالو بدون هیچ حرف و حدیثی رد شد . و سرانجام رای بزرگان قوم بر انتخاب هندوانه به ظاهر سربسته برای خوراک تابستان آینده مردم قرار گرفت .
پی نوشت :چند لحظه پیش چاپاری از بلاد قم رسید و خبر داد که احتمالا ، شاید ، بعید نیست ، به احتمال قریب به یقین خربزه باز هم جای هندوانه را می گیرد . بزرگان قوم تا این لحظه علتی برای این تغییر عقیده ذکر نکرده اند .شما منتظر تغییرات دیگر هم باشید ، طرفداران هندوانه به هیچ وجه نگران نباشند ، هیچ چیز صدر درصدی وجود ندارد.

دعوت و دستور

تصویر اول : روز پنجشنبه و به دعوت همه سندیکاها اعم از چپ و راست ، میلیونها نفر در شهرهای مختلف فرانسه دست به اعتصاب و تظاهرات یک روزه زدند . این بزرگترین تظاهرات از بدو حکومت سارکوزی بود . این تظاهارات و اعتصاب یک روزه در دفاع از حقوق اجتماعی و بر ضد اصلاحات دولت سارکوزی که منجر به اخراج تعداد زیادی از کارکنان شده ، انجام گرفته است . تعداد شرکت کنندگان به گفته پلیس بیش از یک میلیون نفر و به گفته سندیکاها نزدیک به دو و نیم میلیون نفر بودند. در پی این اعتصاب دولت سارکوزی اعلام کرد که با سخنگویان اعتصاب صحبت کرده و خواسته های آنها را تا حد ممکن اجرا خواهد کرد .
تصویر دوم : امروز شنبه دوازدهم بهمن ماه به دستور شهرداری و نیروی انتظامی شهرستان کهگیلویه ، کلیه تاکسی های درون شهری ، ماشینهای آتش نشانی و نیروهای پلیس راهنمایی و پلیس شهری در تنها خیابان مرکزی شهر- طول خیابان تقریبا به اندازه تعداد ماشینهای مذکور است - به حرکت درآمده و با به صدا درآوردن بوق و آژیر های خود برای مدت یک ساعت عملا امکان هر نوع حرکت و یا رفت و آمد را از سایر اتومبیلها سلب کردند . سر و صداها که خوابید و خیابان اصلی شهر تا حدودی خلوت شد، همه ما مردم شریف شهرستان کهگیلویه فهمیدیم که امروز دوازدهم بهمن ماه است .

۱۱ بهمن ۱۳۸۷

درسی که باید از ترکیه بگیریم !

روابط ترکیه و اسرائیل در چند سال اخیر در بالاترین سطوح دیپلماتیک بوده و هیچگاه این روابط دچار اختلال جدی نشده است . ارتباطی که بر اساس منافع ملی کشور ترکیه شکل گرفته و همیشه روندی منطقی داشته است . کشور ترکیه یکی از کشورهایی است که بالاترین جمعیت مسلمان را در خود جای داده است ، اما وجود یک حکومت لائیک باعث شده تا مذهب نتواند چندان در روابط این کشور با دیگر کشورها دخالتی داشته باشد . این امراما باعث نشده تا ملت ترکیه از وظیفه انسانی خود در محکومیت درگیریهای ناعادلانه ای مانند آنچه در غزه اتفاق افتاده غافل بمانند . بزرگترین گردهمایی های خودجوش مردمی – گاه به دعوت احزاب – در حمایت از مردم فلسطین در کشور ترکیه صورت می گیرد . در تدارک این گردهمایی ها دولت دخالتی ندارد نه بصورت مستقیم و نه به صورت غیر مستقیم . اما گاه بعضی از دولتمردان ترکیه خود نیز به عنوان شهروند در این راهپیمایی ها حضور دارند . حسن چنین اتفاقی این است که دولت بدون توجه به احساسات مردمی به دنبال منافع ملی کشور خود بوده و این منافع را به راحتی فدای احساسات نمی کند و همچنین می تواند در مواقع ضروری و از روشهای کارامدتری از منافع مردم فلسطین دفاع کند .
در مدت یک ماهی که درگیری در غزه ادامه داشت صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به همراه کلیه عوامل حکومتی از صدر تا ذیل و با تمام قوا و سر و صدای فراوان به حمایت از مردم غزه پرداختند ، یک حمایت همه جانبه و با پشتوانه کامل حکومتی . حمایتی که معمولا با نطقهای آتشین رئیس جمهور و دیگر عوامل حکومتی همراه بود . شاید این سوال پیش بیاید که در دیگر کشورها هم اقداماتی مشابه اتفاق افتاد ، جواب این است که بله شاید اقداماتی مشابه در دیگر کشورها افتاده باشد اما در هیچ کشوری روند محکوم کردنها و گردهمایی تدارک دیدنها اینچنین دولتی نبود ، چندانکه فرصتی برای مردم نماند تا خود راسا بتوانند احساستشان را بیان کنند و اگر چنین امری خارج از دایره حاکمیت انجام گرفت علاوه بر سانسور خبری توسط لباس شخصیهای عامل حکومت به تمسخر گرفته شده و گردهمایی نیز بر هم زده شد ( گردهمایی مادران صلح در میدان فلسطین در محکومیت جنگ در غزه ) .
درابتدای متن هم ذکر شد که مردم ترکیه بصورت خودجوش، هم گردهمایی ترتیب دادند و هم کمکهای نقدی و غیر نقدی جمع کردند درجهت کمک به مردم غزه . اما در این امر حاکمیت ترکیه بصورت مستقیم و یا حتی غیر مستقیم دخالتی نداشت و اگر هم کاری انجام گرفت بصورت دیپلماتیک بود . تا روز گذشته که در موقعیتی مناسب و در موضع قدرت و در عین داشتن روابط دیپلماتیک، نخست وزیر ترکیه رئیس جمهور اسرائیل را بدلیل دفاع از اقداماتشان در غزه اینچنین مورد حمله لفظی قرار داد و باز هم در موضع قدرت اقدام به ترک اجلاس نمود تا بهترین دفاع را از مردم غزه کرده باشد . نکته اینجاست که عمل انجام شده باعث نمی شود تا دولت ترکیه بلافاصله روابط خود با دولت اسرائیل را تعطیل کرده و دستور شعار بر علیه این کشوررا به مردم خود بدهد .
حال سوال اینجاست که اقدام کدام یک از دو کشور ایران و ترکیه در ارتباط با درگیریهای غزه مناسبتر و مقتدارانه تر و مفیدتر به حال مردم غزه و منافع ملی خود بود ؟
پی نوشت :یکی از دوستان معتقد است که عمل رجب طیب اردوغان یک حربه انتخاباتی برای سوار شدن بر موج احساسات ضد اسرائیلی مردم ترکیه بعد از جریان غزه بوده و قصد دارند که از این حربه در انتخابات آینده خود استفاده کنند . که به نظر خود من هم چنین چیزی دور از واقعیت نمی باشد اما هدف من از نگارش مطلب فوق بیشتر تلنگری به حاکمیت ایران بود برای به رسمیت شناختن مردم در امور مختلف ، نه دفاع از عمل انجام شده توسط اردوغان !

۱۰ بهمن ۱۳۸۷

یک اتفاق خوب


امروز برای نهار رفتیم بیرون ، هوا اینجا تقریبا بهاری است و دلچسب ، وسایل را که از ماشین پیاده کردیم ، این میهمان ناخوانده هم به جمع ما اضافه شد و تا آخر نهار با ما ماند ، هر چند حضور این میهمان عزیز برای یکی از دوستان ناخوشایند بود ولی بالاخره از طرف کلیت جمع پذیرفته شد . وحشتناک گرسنه بود و همین گرسنگی باعث ایجاد رابطه ای قوی بین او و ایلیا ( پسرم ) شد و این رابطه تا زمان برگشتن ما ادامه داشت ، هر چند ایلیا نهار نخورد اما در عوض توانست که یک دوست خوب پیدا کند ، دوستی که تا آخر از ما جدا نشد و به راحتی به ایلیا اجازه داد تا به او نزدیک شده و حتی به او دست بزند .امروز ایلیا نهارش را با او تقسیم کرد تکلیف امشب و فردا و روزهای آینده چه می شود؟

۹ بهمن ۱۳۸۷

محکومین همیشگی

معلوم نیست چرا در همه اتفاقات برابر بین زن و مرد همیشه کفه مجازات زنان بیشتر از مردان است ، چه در امر قضا که پیش از این اشاره شد و چه در امور روزمره که همه ما به نوعی روزانه با آنها درگیر هستیم . مثلا در پی جنجال بوجود آمده در باشگاه استقلال – دیدار چند دقیقه ای تیمهای فوتبال نوجوانان پسر و تیم بانوان این باشگاه – کمیته انضباطی این باشگاه علاوه بر جرائم فردی برای مسئولین عمل انجام شده ، در اقدامی عجیب تیم فوتبال بانوان خود را منحل اعلام کرده است . در اینکه عمل انجام شده بوسیله تیمهای مذکور نه در عرف ما بلکه طبق قوانین جمهوری اسلامی ، اقدامی مجرمانه است ، شکی نیست و قاعدتا انتظار برخورد هم از طرف تربیت بدنی و هم از طرف باشگاه استقلال می رفت ، بحث بر سر این است که چرا مجازات در نظر گرفته شده برای تیم نوجوان پسر در حد مجازات مربی و سرپرست تیم بوده اما مجازات تیم بانوان علاوه بر اخراج مربی این تیم ، کلیت تیم – و نه فقط تک تک بازیکنان – هم با مجازاتی اینچنینی مواجه شده اند ؟ اگر جرم و یا گناهی انجام شده است از سوی هر دو طرف ماجرا بوده است ، هر چند نمی توان مسئولیت عمل انجام شده را متوجه هیچکدام از بازیکنان پسر و دختر در هر دو تیم دانست ، اما با این وجود همان حکم ناعادلانه نیز نباید فقط برای یک تیم در نظر گرفته می شد .
همانطور که در بالا نیز اشاره کردم ، این احکام ناعادلانه هر روز از سوی همه ما صادر می شود ، چه در خانه و چه در محل کار و یا جامعه و غیره . مشکل فساد اخلاقی مردان اعم از چشم چرانی و یا متلک گویی و یا بدتر از آن تجاوز و حمله به زنان را به نوعی به رفتار و یا پوشش زنان نسبت می دهیم . در چنین مواقعی قبل از هر چیز این زن است که به عنوان علت العلل همه موارد ذکر شده مورد بازخواست قرار می گیرد و علت را یا به رفتار و نگاه زن نسبت می دهند و یا به نوع لباس و آرایش او . در محل کار هم این زن است که باید از همه جهت مواظب خود باشد تا مبادا مورد تجاوز چشمی و یا حرفی و حتی بدتر از آن از سوی همکاران خود نشود و باز هم اگر اتفاقی بیفتد حتما مقصر خود زن می باشد .
در امر قضا و قانون مجازات اسلامی هم برای جرائم مشترکی که معمولا پیشقدم آنها مردان هستند نیز مجازتها برابر نمی باشد ، مثلا در قانون ناعادلانه و غیر انسانی سنگسار – که نفس عمل آن مذموم است – مردان را فقط تا کمر در گل فرو می کنند اما زنان را تا شانه که نه تنها امیدی به فرار نباشد ، بلکه عملا امکان دفاع برای آنها نماند.
برنامه های موسوم به طرح امنیت اجتماعی نیز که درچند سال اخیر و به مناسبتهای مختلف در سطح کلان شهرها اجرا می شود ، همیشه و در وهله اول زنان را هدف قرار داده و باز هم به عنوان علت العللِ فساد مردان مورد بازخواست قرار می گیرند و آنها هستند که باید خود را بپوشانند و برای پوشش و آرایش خود با بدترین رفتارها و توهینها مواجه شوند .
مشخص است که چنین رفتاری از سوی مردان و این محکومیت همیشگی پیش از محاکمه زنان در همه امور به نوعی ریشه در تاریخ مردسالار و تربیت همه ما دارد . تربیتی که به نوعی همه گیر بوده و چندان تفاوتی بین قومیتها و یا جغرافیا و حتی نوع سکونت – شهر و یا روستا – ندارد . چیزی که متاسفانه هنوز هم در خانواده های ایرانی وجود دارد و به نظر نمی رسد که اقدام بنیادینی برای پیشگیری از آن از سوی خانواده ها انجام بگیرد .

۸ بهمن ۱۳۸۷

دغدغه اسلامی کردن آموزش در سی سالگی انقلاب اسلامی

در حالی که نزدیک به سی سال از عمر انقلاب اسلامی ایران می گذرد و در این مدت سی ساله هم هیچگاه میدان سیاست و به طبع آن فرهنگ و آموزش به کسانی بیرون از دایره ای که به نام خودی معروف شده است ، داده نشده، هر از چند گاهی سخن از اسلامی کردن دانشگاهها و مدارس زده شده و یا داد وفریاد عده ای ازغیر اسلامی بودن کتب درسی بلند می شود . چندی پیش طرح تغییر کتب آموزشی در سطح مدارس و دانشگاهها – مخصوصا در علوم انسانی – داده شده و بعد از آن لزوم باز نگری در کتب درسی و جدا سازی جنسیتی آنها در دستور کار قرار گرفت .
دغدغه امام جمعه مشهد اما از نوعی دیگر است ، به اعتقاد ایشان اگر یک طلبه وارد دانشگاهها شود ، با توجه به وضعیت دانشگاهها از دست رفته و طلبه باقی نمی ماند . ایشان این مطلب را به درستی باز نکرده اند که چه دلایلی وجود دارد که ورود یک طلبه به دانشگاه سبب برون رفت وی از طلبگی می شود و این برون رفت به چه صورت است ؟ همین دغدغه – ترس از دست رفتن طلبه ها در صورت تحصیل در دانشگاهها – باعث شده تا ایشان در ادامه صحبت های خود پیشنهاد تصرف دانشگاهها و آموزش و پرورش بوسیله روحانیون را داده و این راه را تنها راه موفقیت بدانند .
با این بیانات و سخنان مشابه که پیش از این ذکر شد و دغدغه هایی که هر از چند گاهی از سوی یکی از مسئولین امر در رابطه با وضعیت دانشگاهها و مدارس بیان می شود این تصور بوجود می آید که ما در حال حاضر در یک نظام لائیک زندگی می کنیم و روحانیون مذهبی ما بطور کامل از دایره قدرت و به طبع آن، تصمیم گیری خارج هستند و همین امر باعث نگرانیهای آنها از وضعیت آموزش شده است . انگار نه انگار که از بالاترین سطح تا سطوح پایینی حاکمیت عملا در دست خود ایشان است و اگر در این راه – اسلامی کردن دانشگاهها و مدارس – کوتاهی شده ، دلیل را نه در کم کاری ها در اینباره ، که در جای دیگری باید جست و جو کرد .
به نظر می رسد که سیاستهای اسلامیزه کردن دانشگاه ها و آموزش و پرورش هنوز به نتیجه دلخواه طبقه حاکم در جمهوری اسلامی و مخصوصا روحانیون نرسیده باشد که اینچنین فرمان حمله را صادر کرده و سخن از تصرف! اماکن آموزشی به میان می آید .
" شخم می زنند
می کارند
اما جز کاه بر نمی دارند "
(آدونیس)

۷ بهمن ۱۳۸۷

غار نشيني

فرض کنید هزاران سال پیش قلم پای نیاکان ما می شکست و از غارها بیرون نمی آمدند تا در جلگه ها ساکن شوند و کشاورزی کنند و حیوانات را اهلی کنند و دور مزارع دیوار بکشند و خلاصه مالکیت را بوجود آورند و طبقات را شکل دهند و مذاهب را بوجود آورند و گروه گروه شوند و بعد بر سر مالکیت و ادعای حقانیت خود جنگ راه بیندازند و همیگر را بکشند . به عبارتی ما هنوز هم در غارها زندگی می کردیم و هیچکدام از آنها که در بالا گفتم هم وجود نداشت .
همین ، فقط یک حس ناگهانی بود و من هم بهترین جا برای بیان آن را در اینجا دیدم و بیانش کردم ، شما چه نظری دارید ؟
پی نوشت : اين را هم يكي از بازيهاي معمول اينترنتي بدانيد!
آیت‌الله حائری شیرازی نماینده ولی فقیه و امام جمعه شیراز:
«از امام صادق (ع ) سوال کردند که مومن می‌شود گناه بکند؟ دزدی و زنا کند؟ سر گردنه را ببندند؟ و مرتب گناه‌ها را برشمردند پاسخ داد: «بله می‌شود». سپس فردی پرسید کسی را می‌شناسیم که شما را دوست دارد ولی دائم‌الخمر است، اهل زنا هم هست. می‌توانیم بگوئیم فاسق و فاجر است؟ حضرت گفت: «نه، ما پیش خدا عزیزتر از آنیم که محب‌ ما فاسق و فاجر باشد». آن فرد گفت: «من می‌دانم که او زنا می‌کند به او چه بگویم؟». امام گفتند: « بگو فاسدالعمل و طیب الروح؛ یعنی کسی که خودش خوب و عملش بد است».
آن فرد به امام گفت: «فرد دیگری است که نماز می‌خواند، روزه می‌گیرد و اعمال خویش را انجام می‌دهد و هیچ فروگذاری نمی‌کند اما نسبت به شما مبغض است (بغض و کینه دارد) من می‌توانم بگویم که او صالح است؟»
امام در جواب گفتند: «نه خیر؛ ما پیش خدا عزیزتر از آن هستیم که صالحی بغض ما را داشته باشد». گفت: «به او چه بگویم؟» امام پاسخ دادند: « بگو صالح العمل و خبیث الروح، یعنی کسی که خودش بد است ولی اعمالش خوب است».
منبع خبر : سایت آفتاب نیوز

۶ بهمن ۱۳۸۷

فیلترشدن هفتان

سایت هفتان بوسیله بعضی آی اس پی ها مسدود شده و باز نمی شود .امیدوارم این هم از اشتباهات گاه به گاه مسئولین فیلترینگ باشد .هر چند فیلتر شدن هفتان بوسیله بعضی از آی اس پی ها همزمان شد با فیلتر شدن سایتهای خبری نظیر فردا نیوز و پارسینه .و همین امر می تواند نشان دهنده موج جدید فیلترینگ در کشور باشد که احتمالا در موج جدید سایتهای کم خطری مانند هفتان نیز می توانند در معرض خطر قرار گیرند .معمولا سایتهایی از این دست را نمی توان به صورت ناگهانی و بدون بهانه کافی فیلتر کرد ، به همین دلیل اول بوسیله چند آی اس پی مسدود شده و کم کم بطور کامل سایت مربوطه به جمع فیلتر شده ها می پیوندد .
باز هم امیدواریم که فیلتر شدن هفتان از نوع اشتباه شده ها باشد ، هر چند دیر زمانی است امیدوار بودن در این سرزمین کمی سخت شده است .
متاسفانه معلوم شد که فیلتر شدن سایت هفتان اشتباهی نبوده و کاملا جدی است ، توضیحات رضا شکراللهی مدیر سایت هفتان را بخوانید .
پی نوشت : به نظر می رسد که این آی اس پی وبگاه بخش فارسی رادیو فرانسه و صدای آلمان را نیز به جمع فیلتر شده ها اضافه کرده است .

۵ بهمن ۱۳۸۷

دولت الکترونیک ایرونی

دیروز با تمام وجود – از مغز تا معده و غیره – دولت الکترونیک میهنی را تجربه و احساس کردم ، طوری که هنوز هم جایی در درونم می سوزد (فکر کنم معده باشد ). قضیه از این قرار است که در همین راستا – دولت الکترونیک – چند ماهی است که مواجب ماهیانه ما به جای پرداخت چکی به حساب سیبا واریز می شود ، تا مثلا از رفت و آمد بیهوده ما به بانک جلوگیری شده و به این صورت هم بار ترافیکی خیابانها و هم صفوف بهم فشرده بانکها کمتر شده و مردم بتوانند از این وقت اضافه نهایت استفاده را بکنند .
در این مدت چند ماهه که ازحرکت انقلابی – انقلاب الکترونیک – می گذرد من متوجه مثبت و یا منفی بودن این قضیه نشدم ، حقیقت ماجرا این است که من با گرفتن یک فقره وام دو میلیون تومانی در این مدت از آخور می خوردم و خبر از توبره نداشتم . تا دیروزجمعه که خانم به خانه پدری رفته بود و من هم تنها در خانه به گشت و گذار اینترنتی مشغول شدم . نیاز به گفتن نیست که در این گشت و گذارها آنچه به نظر نمی آید گذشت زمان است و من هم زمانی متوجه قضیه شدم که ساعت یک و نیم بود و من شب پیش غذا نخورده و معده ام بدجوری به جنب و جوش انقلابی افتاده بود . به سراغ یخچال نرفتم چون شب پیش از خالی بودن آن مطمئن شدم . شال و کلاه کردم و کارت سیبای دولت الکترونیک را هم در جیب قرار دادم و به سمت خیابان حرکت کردم ، قضیه را طولانی نمی کنم ، خلاصه کلام اینکه کارت سیبای بانک ملی را در سوراخ هر باجه ای قرار دادم با احترام عذرخواهی کردند از اینکه فعلا! امکان ارائه خدمات ندارند . بدون تعارف باجه های تمام بانکهای شهر دهدشت را امتحان کردم و جواب همان بود که گفتم .ساعت دو بعد از ظهر بود و حالا زبانم هم با معده ام همنوا شده بود و با هم به بد و بیراه گفتن به دولت الکترونیک مشغول بودند و مغزبیچاره بدنبال راه و چاره ای بود که دستم ناخودآگاه به سمت جیب بغل کتم حرکت کرد و با لمس کاغذی متفاوت با بقیه کاغذها ی معمولی همزمان معده و زبانم خاموش شده و لبانم به لبخندی گشوده شدند . آرام آرام کاغذ را از جیبم بیرون آوردم و زمانی متوجه شدم که زبان و معده این بار با شدت و شور انقلابی بیشتری به فحش دادن پرداختند و معلوم شد آنچه در دستم قرار دارد ، فیش حقوقی دی ماه است .
پی نوشت :این لینک به دولت الکترونیک هیچ ربطی ندارد ، اما به شغل بنده چرا !

۴ بهمن ۱۳۸۷

به استقبال مرگ

میلاد پانزده سال بیشتر نداشت ، شاگرد دبیرستان نمونه دهدشت بود . دیروز صبح وقتی با موتورسیکلت به روستای محل سکونتشان می رفت ، به علت سرعت زیاد به سپر عقب یک ماشین باری نیسان برخورد کرد و بر اثر خونریزی داخلی و ضربه مغزی در دم جان داد . میلاد را همان دیشب دفن کردند و همه چیز تمام شد .
دیشب که در مراسم تدفین میلاد بودم فکر می کردم که مرگ چقدر در این دیار آسان شده و چه براحتی پذیرفتنی است . یک شهر سه چهار هزار نفری (سوق) در کمتر از یک سال باید شاهد چند صحنه تصادف منجر به مرگ و یا فوت باشد ؟ در کدام نقطه از دنیا یک شهر با با چنین جمعیتی چنان آمار بالایی از تصادف دارد .در کمتر از یک سال در این شهر نزدیک به ده نفر بر اثر تصادف جان خود را از دست دادند و خیلی بیشتر از این مصدوم شده اند.
جاده ها خراب اند و ازاستانداردهای بین المللی به اندازه چندین سال نوری فاصله دارند ، اتومبیلها به همان اندازه که خودرو ملی می شوند فاصله شان با استانداردهای جهانی خودرو سازی بیشتر و بیشتر می شود ، به همه اینها باید وضعیت دیوانه وار رانندگی ما را هم اضافه کرد که مزید بر علت بوده و به نظر من همین عامل را می توان عامل اصلی اینگونه تصادفات دانست ، چرا که انسان وقتی از امری آگاهی کامل دارد اگر خود نیز در همان راستا حرکت کند ، خود وی را باید عامل اصلی در آن واقعه دانست . وقتی همه ما از ضریب امنیت خودروهای ملی و وضعیت اسفناک جاده ها و حتی از شکل رانندگی دیگر هموطنان عزیزمان آگاهی داریم و در عین حال خود نیز در همان راستا حرکت می کنیم ، باید عامل هرگونه پیشامدی را خودمان بدانیم .
البته این شکل عصبی از رانندگی و این بی پروایی و به آغوش مرگی اینچنین دهشتناک رفتن را نمی توان بی تاثیر از وضعیت اجتماعی ، اقتصادی و حتی سیاسی حاکم بر جامعه ایران دانست . بار روانی ناشی از وضعیتی اینچنینی همانگونه که باعث پایین آوردن سن اعتیاد تا سیزده سالگی می شود ، موجب این شکل از رانندگی و به استقبال مرگ رفتن نیز می تواند بشود .

۳ بهمن ۱۳۸۷

چهارده سال کار عبث

بعد از چهارده سال تدریس تازه چند روز پیش متوجه شدم که در همه این مدت – چهارده سال – عملا هیچ کارمفیدی در زمینه شغلی انجام نداده ام . چهارده سال فقط به تکرار یک سری محفوظات مشغول بودم و عملا دانش آموزان را نیز به همین کار وادار می کردم . چندی پیش و زمانی که چند نفر از دانش آموزان را برای سوال پرسیدن از درس قبلی به خط کرده و نیم ساعتی آنها را سین جین می کردم متوجه شدم که به چه کار عبث و بیهوده ای مشغولم و وقتی به سی سال پیش برگشتم و مروری بر ده دوازده سال درس خواندن خود کردم متوجه شدم که در این مدت سی سال – شانزده سال درس خواندن در آموزش اولیه و متوسطه و دانشگاه و چهارده سال تدریس – هیچ تغییر و تحولی در نظام آموزشی این مملکت بوجود نیامده و این اواخر اگر بدتر نشده باشد بهتر شدنی هم در کار نبود .
نگاهی گذرا به کتب درسی و مقایسه دروس دوره های مختلف – ابتدایی و راهنمایی و متوسطه – در ایران و کشورهای دیگر – مثلا کره و یا مالزی که کشورهای تقریبا مشابهی با ما هستند – نشان دهنده وضعیت اسفناک آموزشی در کشور ماست . مثلا در حالیکه در دیگر کشورها آموزش کامپیوتر از همان ابتدا و شروع تحصیل دانش آموز بصورت عملی به او آموخته می شود ، درسیستم آموزشی ما – به استثناء رشته کامپیوتر در هنرستان- فقط دو ساعت کامپیوتر در کل دوره های آموزشی از ابتدایی تا متوسطه و آن هم فقط در سال سوم متوسطه و آن هم فقط برای رشته ریاضی و فیزیک وجود دارد و عملا مبحثی که جزء لاینفک زندگی بشر امروزی است در نظام آموزشی ما به همین سادگی نادیده گرفته می شود .
دست اندر کاران برنامه ریزی کتب درسی به جای بروز کردن مطالب و جایگزین کردن دروس جدید به فکر جداسازی جنسیتی مطالب بوده و با افتخار خبر از جداسازی جنسیتی بعضی از دروس در آینده نزدیک می دهند تا مبادا خواندن اسم سارا در یک کتاب مشترک ، دارا را از راه منحرف کرده و یا بلعکس .
ماهیت درسی مانند جغرافیا – درس خود من – باعث شده تا در همه جای دنیا درسی جذاب برای دانش آموزان باشد ، اما در سیستم آموزشی ما که سیستم حفظ کردن و محفوظات پس دادن است ، عملا تبدیل به درسی منفور از طرف دانش آموزان شده است . چرا که چنین درسی را اگر نتوان در طبیعت و بصورت مستقیم به دانش آموزان درس داد ، حداقل باید آزمایشگاهی مجهز برای آن در نظر گرفت . که متاسفانه نه تنها چنین نیست بلکه همه دبیرستانهایی که من تاکنون و در این چهارده سال در آنها مشغول به تدریس بوده ام ازوسایل کمک آموزشی اولیه مانند نقشه و یا کره جغرافیایی هم محروم بوده اند چه برسد به آزمایشگاه و اتاقی مجزا برای درس جغرافیا .
جغرافیا یک مثال بوده و مطمئنا بقیه دروس نیز وضعیت چندان بهتری نسبت به جغرافیا ندارند ، چرا که وقتی سیستم آموزشی مشکل داشته و متولی آگاهی هم نداشته باشد تفاوتی نمی کند که جغرافیا باشد و یا ورزش .

جهت اطلاع

اول :روز چهارشنبه بیست و یکم ژانویه مراسم اهدای جایزه سیمون دوبوار به کمپین یک میلیون امضا، در پاریس برگزار شد. سیمین بهبهانی شاعر و از حامیان کمپین، این جایزه را دریافت و وجه نقدی آن را به بنیاد سیمون دوبوار اهدا کرد.
دوم :کمپين حمايت از کانون مدافعان حقوق بشر بيست و چهارم دی ماه آغاز به کار کرد.و در ضمن برای امضاء فراخوان محکومیت بستن دفتر کانون مدافعان حقوق بشر می توانید به این آدرس اینترنتی مراجعه کنید .

۲ بهمن ۱۳۸۷

دوای درد بی درمان ما !


فواید گریه کردن(برای ما )
"یکی از مهمترین فعل و انفعالات زیستی و فیزیولوژیکی که به واسطه آیین های این ایام(محرم) در انسان افزایش می یابد گریستن و اشک ریختن است . مطالعات مختلف در سرتاسر جهان نشان دهنده اين امر است كه گريستن در سلامتي بدن نقشي كليدي داشته و محققان گريه كردن را به عنوان يكي از شيوه هاي درماني به افرادي كه به افسردگي دچارند، توصيه مي كنند..." عصر ایران 24 دی ماه 87

راه اندازی باشگاه خنده (در بلژیک )
"به گزارش شبکه پنج تلويزيون فرانسه، براي حفظ سلامت افراد مسن و رفع استرس هاي روزانه باشگاه خنده در بلژيک آغاز به کار کرد." عصر ایران 30 دی ماه 87

۱ بهمن ۱۳۸۷

اختگی،بهترین گزینه ممکن

این عادل فردوسی پور و این برنامه نود دقیقا آن چیزی است که با این سیستم سازگار است ، چهره ای سرد و عبوس ، صورتی اصلاح نشده و خسته ، برنامه ای بی روح و خشک همه آن چیزی بود که امشب در برنامه نود دیده شد . اصلا نیازی نبود که فردوسی پور بگوید صلاح ندیدند در مورد آنچه در این هفته گذشت صحبتی بشود . چرا که هر ذهن تقریبا معمولی هم می توانست اینچنین مصالحی را از قبل پیش بینی بکند . در عین قابل پیشبینی بودن اما آن چیزی را که من احتمال انجام آن را کمتر می دیدیم ایجاد اختلال در سیستم ارسال پیام کوتاه بود . و دقیقا به همین دلیل یعنی قابل پیش بینی بودن چنین امری ، احتمال انجام آن را کمتر می دانستم که اتفاق افتاد .
آنان که به قول فردوسی پور مصلحت می بینند بهتر می دانند که چگونه با ما رفتار کنند ، و حق اعتراض را حتی در یک برنامه تلویزیونی که در همه جای دنیا در حد یک شو تلویزیونی است و نه بیشتر ، از ما بگیرند تا ما بدانیم که در کدام جغرافیا زندگی می کنیم و حدودمان تا کجاست .
مشخص بود که گزینه هایی مانند تعطیلی برنامه نود و یا تغییر مجری توانای آن در دستور کار قرار نمی گیرد تا خدای ناکرده در ذهن مردم، قهرمان که نه نیمچه قهرمانی بوجود آید ، در عوض گزینه آشنای اخته کردن را به عنوان گزینه برتر مورد استفاده قرار می دهند ، تا هم جلو تبدیل شدن آن به قهرمان اعتراض گرفته شود و هم مردم حساب کار تا حدودی دستشان بیاید .
برنامه نود تعطیل نمی شود ، اینچنین هم نمی ماند ، اما به مرور و با ایجاد یک حالت نوسانی در آن گاهی تند و گاهی کند به حیات خود ادامه می دهد تا آن شود که پیش از این گفتم.
اما باز هم می گویم که این برنامه نود با این سیستم سازگاری بیشتری دارد ، بیائید خودمان را بیش از این گول نزنیم .

۳۰ دی ۱۳۸۷

خاوران به ثبت رسیده است


خاوران در ناخودآگاه جمعی یک ملت جای گرفته و در حافظه تاریخی ما به ثبت رسیده است ، بنابراین تخریب آن - که این روزها و در سایه گرد و غبار درگیرهای غزه شروع و فاز اول آن هم به پایان رسیده است – هیچگاه نمی تواند باعث به فراموشی سپردن آن شود . نهال هایی که در هفته گذشته بر جای گورهای دسته جمعی خاوران کاشته شده روزی درختانی خواهند شد ستبر که خود روایتگر آن خواهند شد که پیش از این روی داده است . کودکانی که برای بازی به این پارک – که قرار است بر جای خاوران ساخته شود – می آیند قصه مردان و زنانی را از زبان بی زبان این درختان -که امروز نهالی بیش نیستند که ریشه در خاک زنده ترین مردگان دارند – خواهند شنید که به جرم سر دادن ندای آزادی دسته جمعی قتل عام شده و شبانه در اینجا و در آغوش هم در خاک آرمیده اند .
خاوران به ثبت رسیده است و تخریب آن دیگر کار ساز نیست ...

+ تلاش تازه برای محو خاوران
+ داستان کوتاه " آنها هنوز جوانند " نوشته علی اشرف درویشیان و با اجرای ناصر زراعتی را از اینجا بشنوید

۲۹ دی ۱۳۸۷

اینجا ایران است

قضیه به نحو ناجوری مضحک شده ، طوری که کار از تعجب و حتی خنده هم گذشته و بیشتر سرگیجه آور شده است، یک روزنامه را می بندند و صدها نفر را در روزنامه و بیرون از آن عملا از کار بیکار می کنند ، صرفا با این اتهام که در یکی از بخشهای داخلی این روزنامه بیانیه یک گروه دانشجویی چاپ شده که در بخشی از آن بیانیه شبهه زیر سوال بردن مبارزه حماس وجود داشته .
صدا و سیما در بخش خبری بیست و سی از شبکه دوم سه روزنامه را متهم می کند که چرا امروز تیتر اول خود را به نبرد در غزه اختصاص نداده اند و بعد در توجیهی بدتر از گناه ، عنوان می کند که ما چون از دو روزنامه اصلاح طلب – اعتماد ملی و آفتاب یزد – باید از یک روزنامه اصولگرا – ایران – نیز نام می بردیم .
مضحکتر از حرکت صدا و سیما ، جوابیه روزنامه ایران است که مجبور شده در نامه ای بلند بالا بیلان کاری خود دربیست روز گذشته در مورد غزه را به جناب آقای ضرغامی بدهد .

بیلان کاری روزنامه ایران : روزنامه ایران : 116 خبر ، 65 گزارش خبری وگفتگو ، 19 یادداشت و مقاله ، 30 عکس و کاریکاتور
روزنامه ایران چاپ عصر : 62 خبر ، 17 گزارش خبری و گفتگو ، 2 یادداشت و مقاله ، یک عکس و کاریکاتور
همچنین موضوع غزه در صفحه نخست روزنامه ایران ، 6 بار به عنوان تیتر اصلی ، 22 نوبت به عنوان تیتر صفحه اول و 9 مورد هم در قالب عکس مورد توجه قرار گرفته است.
در روزنامه ایران چاپ عصر نیز 10 نوبت به عنوان تیتر اصلی ، 18 بار به عنوان تیتر صفحه اول و 10 مورد در قالب عکس منعکس شده است.

الحق و الانصاف که هر جنگ می تواند نعمت باشد ولو اینکه این جنگ مربوط به ما هم نباشد ، نگرانی من این است که اگر جنگ غزه چند صباحی دیگر طول بکشد همین چند روزنامه در پیت باقی مانده هم به بلای روزنامه های دیگر گرفتار شده و زن و بچه بینوای آنها از نان خوردن بیفتند .
احتمالا از فردا هر کسی با دیگری مشکل داشت می تواند او را متهم به فحش دادن به حماس و یا به اصطلاح رایج این روزها تضعیف مقاومت در غزه کند ، این روزها برش این اتهام از تضعیف نظام و پایمال کردن خون شهدا بیشتر شده است ، پس مواظب باشید پایتان را اشتباهی را روی دم غزه نگذارید .
تعجب نکنید اینجا ایران است ...

۲۸ دی ۱۳۸۷

مجازات نابرابر

باب اول - حد زنا
فصل اول - تعريف و موجبات حد زنا
ماده ۶۳ ـ زنا عبارت است ازجماع مرد با زني كه بر او ذاتا حرام است گرچه در دبر باشد ، درغير موارد وطي به شبهه .
ماده ۶۴ ـ زنا درصورتي موجب حد مي شود كه زاني يا زانيه بالغ وعاقل و مختار ( ۱۷۴ ) بوده و به حكم و موضوع آن نيز آگاه باشد . ( ۱۷۵ )
ماده ۱۰۲قانون مجازات اسلامی - مرد را هنگام رجم تا نزديكي كمر و زن را تا نزديكي سينه در گودال دفن مي كنند آنگاه رجم مي نمايند .
ماده 104 قانون مجازات اسلامی- بزرگي سنگ در رجم نبايد به حدي باشد كه با اصابت يك يا دو عدد شخص كشته شود همچنين كوچكي آن نبايد به اندازه اي باشد كه نام سنگ برآن صدق نكند .

زنا عمل پسندیده ای نیست در هیچ مرام و مذهب و عرفی . اما در دنیایی که ما در آن بسر می بریم زنا – همبستر شدن مرد و زن بدون اجبار و در عین تمایل هر دو طرف – بدترین نوع جرمهاست که هنوز باید بدترین نوع مجازات و وحشیانه ترین نوع مجازات برای آن در نظر گرفته شود ؟
آیا مجازات کسی که بر سر هزاران نفر از مردم کلاه گذاشته و مال آنها را خورده و چه بسا خانواده های بسیاری را از هستی ساقط کرده باید از مجازات فردی که با زنی دیگر همبستر می شود زمین تا آسمان تفاوت داشته باشد ؟ و یا عمل فرد زنا کننده می تواند از عمل پیمانکاری که با همدستی ناظر خود مبادرت به ساخت خانه و یا پل و یا هر سازه دیگری با کیفیت پایین کرده و با این کار خود شاید جان هزاران نفر دیگر را به خطر انداخته و یا اصلا منجر به مرگ آنها می شود ، بیشتر است ؟ در قانون مجازات اسلامی برای متهم دوم چه مجازاتی در نظر گرفته می شود؟
در عمل زنا دو فرد زناکار وجود دارد و دو فرد منتسب با این دو – زن و شوهر طرفین مقابل – و این عمل – زنا- به نوعی فقط با این چهار نفر مستقیما مرتبط است . در حالی که جرمهایی که پیش از این نام بردم و جرمهایی که وجود داشته و همه ما به نوعی روزانه با آنها سر و کار داریم اما به راحتی از کنار آنها می گذریم ، با تعداد بیشتری از مردم و یا حتی در بعضی موارد با اکثریت مردم در یک جامعه در ارتباط است . چه دلیلی وجود دارد که دولت و قانونگذار اینچنین خود را موظف به دفاع از پایین تنه دیگران می داند اما در موارد دیگر به راحتی آب خوردن از کنار مسئله میگذرد .
در عجبم که آیا نباید در تصویب مجازاتها و حدود و تعزیرات ظرف زمان و شرایط نیز در نظر گرفته شود ؟ آیا هیچگاه قانونگذاران ما به خود زحمت داده اند که تحقیقی میدانی در مورد روابط زناشوئی – همبستر شدن زن و مرد – انجام دهند تا حداقل به بعضی از ریشه های تمایل افراد به زنا دست پیدا کرده و سعی کنند که مسئله را به شیوه ای علمی تر بررسی کنند ، شاید در آن صورت دیگر نیازی نباشد در عصر کنونی مجبور به انجام مجازاتهایی چنین وحشیانه و غیر انسانی بشویم .
کدام زن و یا شوهری است که در عین عشق ورزیدن به شریک زندگی خود و یا کامیاب شدن در بستر ، تمایلی به همبستری با دیگری داشته باشد ؟

بدون شرح

آیت الله جنتی امام جمعه موقت تهران و ریاست شورای نگهبان

۲۷ دی ۱۳۸۷

آزادی نزدیک به مطلق

محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران

برنامه نود تعطیل باید گردد

یکی از دوستان تعریف می کرد که در سالهای آغازین انقلاب و در بحبوحه جنگ ، اوقات بیکاری را در جوار مغازه یکی از بچه های محل می گذراندیم . که البته این دور هم نشینی دوستانه در کنار مغازه مذکور گاه اسباب آزار صاحب مغازه را هم به دنبال داشت . یک روز که صاحب مغازه از آزار ما به تنگ آمده بود ، به وسط خیابان دوید و داد زد که ایها الناس مگر من چه کرده ام که پسران فلانی و فلانی دم مغازه من آمده و مدام به فحش دادن به امام مشغولند . داد و فریاد و طرفند فحش به امام باعث شد تا دوست ما و دیگران برای همیشه مغازه مزبور را رها کرده و به قول معروف عطایش را به لقایش ببخشند .
حالا نه فقط حکایت عادل فردوسی پور و برنامه نود ، که حکایت هر نقد و انتقادی در این مملکت ریازده است ، که تا کسی لب به انتقادی بگشاید با برچسب آمادهِ تضعیف نظام و پایمال کردن خون شهدا مواجه می شود .
فردوسی پور گزارشگر خوبی است و این خوبی را مطمئنا بواسطه تسلط به زبان انگلیسی و فهم بالایش از فوتبال و البته بروز بودن معلومات ورزشی خود دارد . در کنار همه اینها چیزی که باعث تفاوت عادل فردوسی پور با دیگران ( دست اندرکاران ورزش و گزارش ورزش ) می شود - البته به نظر شخص من – رک گویی و نبود و یا بهتر بگویم کمبود عنصر ریا و تزویر در شخصیت وی می باشد که همه اینها را می توان هم در گزارشهای فوتبال و هم در پخش برنامه نود به وضوح دید . قصد مقایسه در بین نیست ، اما همه ما گزارشهای آقای خیابانی را بسیار دیده ایم ، که نیمی از زمان گزارش به دعا و ثنا برای این و آن و مقداری هم به مناسبتهای مختلف چند روز قبل و چند روز بعد و زمانی اندک هم به خود مسابقه و گزارش فوتبال اختصاص داده می شود .
دید انتقادی منحصر به فردی که در برنامه نود وجود داشته و دارد ، مطمنا نمی تواند در یک سیستم بسته تحمل شود و به همین دلیل هر از چند گاهی دست اندرکاران را مجبور به استفاده از طرفند فحش به امام ! می کند.
حالا هم که در اخبار آمده که فدراسیون فوتبال و مدیران استقلال و پرسپولیس که فعلا جیره خوار فدراسیون هستند، برنامه نود را تا زمان اصلاح رویه ! آن بایکوت کرده و از شرکت در این برنامه خودداری می کنند .
به نظر من هم برنامه نود برنامه نچسبی است که با هیچکدام از رویه های معمول در این حاکمیت همخوانی ندارد و درست به همین دلیل نه اصلاح که باید تعطیل شود !

۲۵ دی ۱۳۸۷

دستها و سنگها

سه مرد تا کمرگاه در خاک فرو رفته اند ، بر تن هر یک لباسی سفید پوشانده شده که به نظر می رسد لباس نیست و بیشتر به کفن می ماند . چشمهای نگرانشان به روبرو دوخته شده و با هر صدایی که از طرف مقابل آنها شنیده می شود ، دستهایشان را حفاظ سر و صورت خود می کنند .
در دیگر سو مردانی که تا کمر در گل فرو نرفته اند مدام در رفت و آمدند و در این تکاپو سنگهای ریز و درشتی را به چند متری مردانِ دفن شده در گودال می رسانند .
کسی به صحنه نزدیک شده و شروع به خواندن متنی از پیش آماده می کند ، مرد که خاموش می شود ، سنگی به سوی مردان تا کمر فرو رفته به گل پرتاب می شود ، هر سه مرد با هم و یکنواخت دستهایشان را حائل صورت می کنند و بعد ناگهان دستهای مردانی که تا کمر در گل فرو نرفته اند سنگهای ریز و درشت را به طرف مردان اسیر شده در خاک پرتاب می کنند ، دستهای مردان همچنان حائل سر و صورت است و دستهای دیگر همچنان در حال پرتاب سنگ . دستهای حائل سر و صورت دیگر مقاومتی نمی کنند و کم کم شل شده و به پایین می افتند و دستهای دیگر همچنان و با شدت بیشتری در حال پرتاب سنگند .
از میان مردان دفن شده در خاک یکی انگار هنوز مقاومت می کند ، دستهایش را به زمین فشار داده و در میان بارش سنگ بر سر و صورتش از میان خاکهایی که در میانش گرفته اند بیرون آمده و لنگ لنگان از گودال دور می شود . بارش یک لحظه متوقف می شود ، مرد آزاد شده از گودال از تیر رس سنگها دور شده اما دو مرد دیگر که دیگر مقاومتی نمی کنند در زیر بارش دوباره سنگها دفن می شوند .
دستها در دو طرف از حرکت باز مانده اند ، سنگها هم آرام بر زمین جای گرفته اند ...
چشمها ناگهان مسیر حرکت مرد نجات یافته از گودال را پیدا کرده و هم زمان دستها بار دیگر به سمت سنگها به حرکت در می آید ، سنگها در مشتها جای گرفته و آماده پرتاب می شود ، مرد کفن پوشیده همچنان در حال دویدن به سمتی دیگر است، می دود و باز بر می گردد و نگاه می کند و باز می دود .
مردان سنگ به دست اما او را دنبال نمی کنند ، فرمان می رسد که او نجات یافته ، رهایش کنید ...
سنگها به زمین می افتد ...
مرد همچنان می دود و باز می گردد و نگاه می کند و باز می دود ...
در دیگر سو سه مرد که تا کمر در گل فرو رفته اند ، در زیر حجم بزرگی از سنگهای خون آلود مدفون شده اند .


باز کن دکان که وقت ریاکاری است

به نظر می رسد که دایره توجهات آقا امام زمان از حوزه سیاست به عرصه ورزش و مخصوصا ورزش محبوب فوتبال نیز کشیده شده و با توجه به سخنان آخرین نایب ایشان – آقای عباس انصاری فر مدیر عامل جدید باشگاه پرسپولیس – آن حضرت توجه و عنایت ویژه ای به تیم پرسپولیس و مدیریت جدید آن دارد .
من فقط یک سوال از این نایب بر حق دارم !جناب آقای انصاری فر، فردای روز قیامت نه ، فردای شروع دوباره لیگ برتر – که همین دور روز دیگر باشد – اگر زبانم لال زبانم دوباره تیم پرسپولیس به رویه این چند هفته گند بزند ، ما به حساب چه کسی بگذاریم ؟ به حساب شما و یا ...
یکی دو سالی می شود که ورزشکاران و دست اندر کاران امر ورزش- مخصوصا ورزش محبوب فوتبال - نیز راه و چاهِ طی پله های ترقی را پیداکرده و هر از چندگاهی شاهد نمونه هایی از این ریاکاریها در سطح ملی و باشگاهی هستیم ، که ذکر آنها دیگر لطفی ندارد.

۲۴ دی ۱۳۸۷

داستانهای خنده دار


دو خواهر با شکایت شوهران خود و به اتهام روابط جنسی نامشروع دستگیر می شوند . به رغم انکارمکرر اتهام توسط متهمین ، قاضی پرونده هر کدام را به نود و نه ضربه شلاق محکوم می کند و حکم هم به اجرا در می آید و ضربه ها هم نواخته می شود .
کات
شما فکر می کنید در ادامه باید چه اتفاقی بیفتد ؟
نفر اول : من فکر می کنم اتهام زنا یا باید به تایید چند مرد عادل و یا دو برابر همان تعداد زن عادل برسد و یا هم خود زناکار چندین بار به گناه خود اعتراف کند ، که به نظر می رسد در این پرونده چنین اتفاقی نیفتاده ! از نظر من کل پرونده ایراد داره .
نفر دوم : خوب ، قضیه که معلومه ، در هر صورت گناهکار یا بیگناه ، حکم صادر شده و اتفاقا اجرا هم شده ، پس قضیه تمام شده است .
نفر سوم : با توجه به اینکه من در ایران زندگی می کنم و در کشور من هم همیشه باید منتظر اتفاقات پیش بینی نشده باشیم ، من فکر می کنم این دو خواهر حالا حالا ها در زندان بسر ببرن .
کات
خواهران مذکور بعد ازدریافت نود و نه ضربه شلاق آزاد نشده و چندی بعد با اتهامی جدید مواجه شدند ، تهیه و توزیع فیلمهای مبتذل !
شوهر یکی از این دو خواهر که به همسر خود مشکوک شده بود ، با نصب دوربین مدار بسته ! در منزل خود متوجه رفت و آمدهای مشکوک شده و فیلم مذکور را به دادگاه ارائه می کند و همین فیلم باعث می شود که قضات این بار رای جدید ، یعنی سنگسار را پیشنهاد بدهند .
جالب اینجاست که ریاست قوه قضائیه کشور که تا حدودی به امر قضا آشنایی دارد، فیلم را برای اثبات گناهکاری کافی ندانسته و به نظر وی رای جدید باطل است . اما به نظر می رسد که قضات پرونده مذکور به اندازه ما به علم قضاوت آقای شاهرودی اعتقادی نداشته باشند ، و به همین دلیل مصر به اجرای حکم سنگسار هستند .

حضار با هم و یکصدا : مرد حسابی این داستان کجاش خنده دار بود.
من : شرمنده من هم اول فکر کردم باید خنده دار باشه ، اما حالا ...نمیدونم !

۲۳ دی ۱۳۸۷

بدون عنوان

اول :به قولی تقریبا معروف و همگانی که هر از چند گاهی از دهان یکی بیرون می پرد ، ما ملت سلحشور و همیشه در صحنه تقریبا در یک چیز مشترکیم ، و آن چیز مشترک همان نداشتن سنت و تداوم در کار است . نمیدانم نیاز به مثال هست یا نه ، اما محض خالی نبودن عریضه ذکرچند مثال خالی از لطف نیست . از اسم و آرم و لباس باشگاههای فوتبال تا نام و لوگو و تیتر و سو تیتر اندازه روزنامه و نشریات باقی مانده ، که همه هر از چند گاهی بنا به سلیقه مدیر مسئول و مدیر باشگاه و هوادار پولدار و بقال سر کوچه قابل تغییرند .
دوم :از یکی از دوستان نقل شده که سالها پیش از این وقتی کارنامه دیپلم را به خانه می بردم در جواب والدین که می پرسیدند چکار کرده ام می گفتم فلانی ده تجدید آورده و وقتی باز می پرسیدند که خودت چکار کرده این بارمی گفتم بهمانی دوازده تا آورده و همینطور سوال و جواب ادامه پیدا می کرد تا والدین از کوره در می رفتند و من دست آخر در جواب گفتم که شما که انتظار ندارید با این وضعیت که گفتم از باقی دوستان ، خودم حالا قبول شده باشم .
سوم :به قول عمران صلاحی و نقل قول از مسعود بهنود و ابراهیم نبوی و غیره ، حالا حکایت ماست !که هر از چند گاهی در اینترنت ظاهر می شوم چیزکی می نویسم و وبلاگی راه می اندازم و باز می روم تا سال دگر . و اسم و لوگو و فونت و فالب وبلاگ هم که بنا به همان سنت نبود سنت که در ابتدا گفتم ، مدام در حال تغییر و تحول است و حالا هم که به سبزه آراسته شده و کلا از بلاگفا کوچیدیم به بلاگر ، تا ببینیم بعدا چه شود .
واین شد پست اول من در بلاگ اسپوت .