۲۲ مرداد ۱۳۸۸

برای آخر مرداد و به یاد ...


دو روز دیگر که بگذرد یک سال گذشته است . اما نمی دانم چند روز گذشته است یا باید بگذرد تا بیست و یک سال گذشته باشد! می توانم بگویم یکسال ازروزی که ... مرداد لعنتی ... چرا تمام نمی شود مرداد ؟! در تقویم زرتشت مرداد را امرداد می گویند و امرداد یعنی زندگی، در تقویم ما اما چندین سال است که امرداد را مرداد می نویسیم و مرداد یعنی نیستی و مرگ ... چرا تمام نمی شود این ماه مرگ .
چهاردهم مرداد را ما خود انتخاب کردیم برای رفتن او که بیست و یک سال پیش از ما گرفته شد و مادر که تا پنج ماه بعد هفته به هفته جلو عادل آباد بود و هر بار جواب همان بود که ممنوع الملاقات است ، بروید خودمان خبرتان می کنیم و پنج ماه بعد در آذر 67 خبر کردند که قطعه ... دارالرحمه شیراز ... و بعد ها که پیرمرد گورکن دارالرحمه شیراز گفت پنج ماه پیش در چند شب می آمدند و زمین را می کندند و صبح همه جا با سیمان پوشیده می شد تازه فهمیدیم که چند ماه گذشته است ... وفات !: 14 مرداد 1367
بیست سال بعد ازهزار و سیصد و شصت و هفت و ده روز بعد از چهاردهم مرداد بود که ... مرداد دو سال قبل بود ، سال هشتاد و شش ، می گفت باید برای او یادمان بگیریم ... نگرفتیم ... دل دل کردیم و سبک و سنگین که فعلن نه و نگرفتیم ... مرداد سال بعد ، سال هشتاد و هفت ، مراسم ختم خودش بود و یادمان بیستمین سال او .این بار اما تاریخ درست بود ... وفات : 24 مرداد 1387
شرح عکس : از راست ، برادر بزرگم فایز که در مرداد 67 رفت ،همایون برادرزاده ام و سلمان برادرم که همراه فرزندش همایون در مرداد 87 برای همیشه ما را ترک کردند .

۱۸ نظر:

صمد گفت...

سلام

زمانه چه بد شلاقها میزند
به این تن نحیف
زمانه چه بد میبرد مرا
به مرگ
زمانه چه حیف
همه را میبرد
به آن دم كه ديگر دمي بر نمي آيد
زمانه ای زمانه
حیف که دیگر
نیرویی در برم نیست
نیروی در برم نیست
...نیست

صدرا گفت...

از صمیم قلب تسلیت، ما روزی با آزادی هم برای مردگان و هم برای زندگانمان بزرگداشت میگیریم، از ته دل بر این باورم.

طاهر گفت...

ماروزی دوباره کبوتر هایمان را ..............

شهلا گلی گفت...

معذرت می خواهم چندم مرداد است؟
سوری من اصلا اطلاع نداشتم که مرداد...
معذرت می خوام به خاطر....

فرهاد گفت...

یادشان گرامی و روحشان شاد
ميرن آدمها، از اونها فقط به جا مي مونه؛ خاطره هاشون...
باامید به فدایی بهتر

یه آشنای غریب گفت...

نمی دونم چی باید بگم فقط اینو می دونم که مرگ پایان کبوتر نیست...
دستتونو بزارین رو قلبتون و بودنشونو احساس کنید هم آنهایی که هستندوهم.... .
دکتر شریعتی یه تقسیم بتدی زیبا واسه آدما کرده
دسته ی اول اونایی که تا هستن نیستن وتا نیستن هم نیستن
دسته ی دوم اونایی که تاهستن هستن ولی تا نیستن نیستن
دسته ی سوم اونایی که تا هستن هستن و تا نیستن هم هستن
دسته ی دیگه اونایی که تا هستن نیستن وتا نیستن هستن.
به تصریف وتلخیص.
باشیدوپایدار

مویان آسمان گفت...

به نام خدای من
شبی آرام وبارانی
که خورشید دلم چون شمع چشمانت فروزان بود
ودستانم به گرمای وجودت آتشین بودند
وچشمانم پر از باران...
پرازحیرت...
پرازحسرت...
خدایم رااز این ذنیا طلب کردم...
ورا ازتلخی مستی خبر کردم
ورا از ذوق بودن ها
ورا ازعشق وماتم ها
ازآن مست پریشان خاطر چشمان بارانی
ازآن دستان خون آلودوروییدن درون برکه ی خونین این دنیا
کبوترها که پوسیدند در خواب خوش رویا
عزیزانی که خشکیدند بر دار مکافات دل ماها
وآنهایی که پوسیدند در دنیای ناکامی
چه کامی بود آنها را...
مگر جز آب ونانی بیش...
مگر جز آسمان آبی ای در دوری دنیا...
به جز اندیشه های خوب آزادی...
به جز بودن...
از این دنیا طلب کردند چیزی را
که من در حالت مستی
پر ازافکار آلوده
چه گل هایی می دیدم که خشکیدند
چه انسان های آزاده
که درتاریکی دنیای آدم ها
چه مظلومانه پوسیدند
درون این قفس های پراز وحشت
چه ساعت ها که طی گشتند
چه حرمت ها که با نام دروغین خدا ودین آدم ها تلف گشتند
در این زندان پر وحشت چه چشمانی که تار ومحودنیای دگر گشتند
وآنهایی که درذهن خود از پروردگارهستی عالم سخن گفتند
چه بی رحمانه در مرداب حسرت های تاریکی
ومردابی پراز نام دروغین خدای دیگران محووتلف گشتند

باشیدوپایدار مویان87 m.p

فیدوس گفت...

ممنونم از صمد ، صدرا ،شهلا ، طاهر، فرهاد و مویان عزیز
بخاطر اظهار لطف و محبتشون

فیدوس گفت...

و البته از آشنای غریب و اظهار محبت و لطفشون

نبی جنتی گفت...

از کاکل آتشفشان "فایز" تا خون ماسیده در گلوی "ندا" و شاید فردای من و تو ، کبوترانی نشسته اند بی پروای دشنه و زنجیر. فردای "ایلیا" اما ترانه است و سپیدی............

فروغ گفت...

من که نمی دانستم شما این غمها را پشت سرگذاشتید ، با مرور به همین وبلاگتان خیلی متاسف شدم . اما
اما برای تو همه ماهها ماه زندگی است ، از سفرهای تفریحی دیلم و گناوه گرفته تا درختان زیبای یاسوج ، بیچاره آنهایی که رفتند و اعتقاداتی داشتند و شما ماندید و هیچ ندارید . حتی رهرو خوبی هم برایشان نیستی!

هليا گفت...

سلام رضا
اميد كه خوب باشي ، غمگين بودم و غمگين تر شدم از ديدنشون و نوشته ات.
روحشان شاد و يادشان گرامي بادتا هميشه
تا بعد...

فیدوس گفت...

برای فروغ و با با معذرت خواهی از همه خوانندگان فیدوس:خوب شد که اسم فروغ را انتخاب کردی!اسم زنانه ای است که تو نیستی ! و اینقدر ترسو و بدبختی که حتی نمی توانستی پشت نام مردانه هم پنهان شوی،که می دانم که مثلن مردی و از مردی فقط همانها را داری که هر دو می دانیم و فیدوس جایی برای این حرفها نبود حداقل تا حالا . نشان دیگر بلاهتت انکاری است که در ابتدای کامنت آوردی. با همه بلهت و حماقتی که داری و بیشتر آن محصول جغرافیایی است که در آن ساکنی و نشو و نما کردی اما یک چیز را خوب گفتی و آن این است که برای من همه ماهها و روزها ماه و روز زندگی است و اگر نمی دانی ابله بدان که من نه ماه پیش به سفر تفریحی یزد هم رفتم درست در همان زمان که بلاهت تو در اوج بود من تعطیلات تاسوعا و عاشورا را در یزد گذراندم .ابله بیچاره تو که در بلاهت خود غوطه وری و فکر می کنی که زندگی می کنی . من اعتقادی ندارم که برایت دعا کنم اما امیدوارم که از این بلاهت بدر نیایی و در همه عمر در آن بمانی و زیستت همه زمان در ابلهی بگذرد چرا که می دان اینچنین زندگی را بیشتر می پسندی.ابله من رهرو هیچ کس نیستم و اصلن رهرو نیستم . ابلهی که برایم عزیز نیستی من به انسان اعتقاد دارم و به زندگی و راهم را خودم انتخاب می کنم و می کنم و صاف می کنم .
بیش از این ارزش وقت گذاشتن نداری ، و در ضمن فیدوس جای حرف های بلاهت بار و احمقانه نیست . همین

فیدوس گفت...

ممنون هلیای عزیز از همدردی شما

ناشناس گفت...

خيلى متاسف شدم خيلى.....اميدوارم راهشون پايدار باشه

فرید محمدی گفت...

واقعا از صمیمه قلب متاسفم روحشان شاد و یادشان گرامی باد

فیدوس گفت...

ممنون فرید جان

ناشناس گفت...

خدایش بیامرزد فایض را
یاد فایض وشهدای 67 گرامیباد
میر حسین........