۲۴ شهریور ۱۳۸۹

بخاطر یک مشت لایک / دعواهای زن و شوهری در دنیای مجازی

اگر از همون روز اول که به وبلاگ اون پتیاره عجوزه لینک داد جلوش در می اومدم حالا کار به اینجا ها نمی کشید ... خجالت که نمی کشه که ! یا توفیس بوک اون دختره ولگرد پرسه می زنه یا تو گوگل ریدرش هی پشت سر هم لایک لایک می زنه... تقصیر خودم بود که هیچی نگفتم ... اِه اِه اِه ! هر چی اون دختره می نویسه هی نخونده لایک می زنه ... هفته ای یه روز نمیاد فیس بوک من ببینه من زنده ام مرده ام ... خجالت هم خوب چیزیه والا ... تو رو خدا برین تو فیس بوک این دختر خودتون ببینین ، آقا زیر تموم عکسای خانوم زده nice ...nice خوب شما جای من ، چه حالی بهتون دست میده ؟! دریغ از یه لایک تو گودر من ... یه دونه کامنت تو فیس بوک من نگذاشته تا الان ! آخه کی باور می کنه که آقا به وبلاگ من ، شریک زندگیش لینک نداده باشه ... آدم دردشو به کی بگه ... آخه من چطوری با همچین ادمی زندگی کنم آخه ؟! دیگه به اینجام رسیده ... نه دیگه نه ... حالا دیگه لایک می خوام چیکار ؟ کامنت هاش تو سرش بخوره ... حالیش می کنم ... حالا می بینین

۶ نظر:

ناشناس گفت...

محمود:
ممنون برای تبریک تولد. واقعیتشو بخوای سورپرایز شدم...
موفق باشی.

ناشناس گفت...

محمود:
ممنون برای تبریک تولد. واقعیتشو بخوای سورپرایز شدم...
موفق باشی.

مير حبيب گفت...

سلام استاد.
هميشه ميام سر ميزنم.اين دفعه زد به سرم اعلام حضور كنم.همين/البته راجع به هيچ كدوم از پستها نظر خاصي نداشتم و احتمالا ندارم!!!!!!!

ناشناس گفت...

وبلاگت حال آدمو بد می کنه

رضا سیدی پور گفت...

بد می کنه یا بهم می زنه ؟ قطعن این برام مهمه

بهار گفت...

با سلام. به خطر یک مشت لایک جالب بود. آقا رضا میشه بپرسم علت نامگذاری وبلاگت چیه؟ خوشحالم که شمامیدونید فیدوس یعنی چی . چرا این اسمو انتخاب کردی؟