برای کاری که اگر بشود حلوا و اگر نشود لکن فرنی ! ارباب رجوع شدم در سازمان ( نه منافقین و نه مجاهدین ) آموزش و پرورش استان . به میمنت ماه مبارک و حالی که دولت کریمه به کارمندان روزه دار و البت زحمتکش مرحمت کرده بود تا لنگ ظهرخبری از کارمندان روزه دار نبود . تشریف که آوردند یکی یکی ، چنان ناز و ادا و عشوه ای در هر کدام می دیدی که صد رحمت به غمزه و ناز و ادای بعضی ها . خلاصه کلام کلی دوندگی و برو بالا و بیا پایین ... ما که نامه را گرفتیم برای خان اول اما ... مهم این امای آخر است... اما یکی دیگر از اربابان رجوع سر صف ارباب رجوعی که ایستاده بودیم حرف خوبی زد که والا اگر دولت کریمه - کریمه را من اضافه می کنم - خیلی دلسوز است بحالِ حال روزه داران محترم ، فکری هم بحال برنج کاران خوزستان بکند که درست در همین ایام مبارک از بعد سحر با کمر خم و زیر گرمای فلان درجه خوزستان (دمای خوزستان جزو اسناد طبقه بندی شده است و معمولن دسترسی به آن امکانپذیر نیست ) تا بعد افطار مشغول بکارند و مطمئن که زبان روزه هستند قطعن !
پی نوشت : یاسوج یاسوج که میگن شهر قشنگیه اما...
۲ نظر:
محمود:
درباره یاسوج چی گفتی؟ ها ؟ ها ؟ .... آی نفس کش...
محمود:
درباره یاسوج چی گفتی؟ ها ؟ ها ؟ .... آی نفس کش...
ارسال یک نظر