ساده است بازی کردن هر روزه با خرگوش سفید شاهد آن بودن که چگونه از گرسنگی تلف می شود و گفتن که "بابا بی خیال خودتو ناراحت نکن ، به خاله ات می سپارم یکی دیگه واست بیاره"
برداشت دلبخواهی ( آزاد سابق) شعری از مارگوت بیکل درمجموعه " چیدن سپیده دم "
همش قرار بود از یه حیون اروم خونگی مراقبت کنی، اونم از گشنگی پیشت مرد!! چی میخوای بگی حالا؟؟ براش شعر گفتی؟ به به بهش نون میدادی بهتر نبود؟!!!!!!!!!!!!!!
زندگی شاید همین باشد یک فریب کوچک از دست گرامیتر عزیزانم من که خود باور کردم این را.... زندگی باید همین باشد ماث(مهدی اخوان ثالث) .... منم کشتن حیوناتو دوست دارم قصاب زبردستی هستم حالا چقدی گوشت داشت؟
احسان گلم قصه ی تلخ مارمولکارو هم ضمیمش می کردی تا همه بفهمن چقدر سنگ دلی..بیچاره آبجی من وبیچاره تر من....!!!! واسه فیدوس خلم!!!حالا منو دور میزنی هاهاهاها؟؟؟؟؟.....که مشتاق دیدار احسان جونی هان!!!؟؟؟؟ خرگوشه هم...وقتی بچه بودم جووجوو زیاد می خریدم و اونا هم زیادی می مردن و من گور می کندم تو باغچه تا...شایداحساساتمو خاک کنم...اما حالا دیگه نمی خرم چون از اینکه از دستشون بدم و دوباره اشک و مویان وباران و...می ترسم. ...!(خلم=گلم)
۱۱ نظر:
منظورت این نیست که اون خرگوشی که قبلا عکسش رو توی بلاگ زده بودی کشتی رفت پی کارش، هست؟
همش قرار بود از یه حیون اروم خونگی مراقبت کنی، اونم از گشنگی پیشت مرد!! چی میخوای بگی حالا؟؟ براش شعر گفتی؟ به به
بهش نون میدادی بهتر نبود؟!!!!!!!!!!!!!!
آره بهتاش جان ، همون خرگوش
معلوم شد عرضه نگهداری یه خرگوش و هم ندارم
با فرهاد موافقم
زندگی شاید همین باشد
یک فریب کوچک از دست گرامیتر عزیزانم
من که خود باور کردم این را....
زندگی باید همین باشد
ماث(مهدی اخوان ثالث)
....
منم کشتن حیوناتو دوست دارم
قصاب زبردستی هستم
حالا چقدی گوشت داشت؟
خیلی بدی
احسان جان من که اون و نکشتم! فقط عرضه نگهداری اون و نداشتم ، همین !!
آلاله من که همیشه گفتم بدترین و بدجنس ترین مخلوق روی زمین م ، نگفتم ؟
این همه بدوبیرا بهت گفتن اخه من دیگه چی بهت بگم ؟
راستی مگه تو خرگوش داشتی؟!
« چشم من و انجیر »
دیوونه کیه ؟
عاقل کیه ؟
جوونور کامل کیه ؟
واسطه نیار ، به عزتت خمارم
حوصله هیچ کسی رو ندارم
کفر نمیگم ، سوال دارم
یک تریلی محال دارم
تازه داره حالیم می شه چیکارم
میچرخم و میچرخونم ٬ سیارم
تازه دیدم حرف حسابت منم
طلای نابت منم
تازه دیدم که دل دارم ، بستمش
راه دیدم نرفته بود ، رفتمش
جوونه نشکفته رو ٬ رستمش
ویروس که بود حالیش نبود هستمش
جواب زنده بودنم مرگ نبود ! جون شما بود ؟
مردن من مردن یک برگ نبود ! تو رو به خدا بود ؟
اون همه افسانه و افسون ولش ؟!!
این دل پر خون ولش ؟!!
دلهره گم کردن گدار مارون ولش ؟!
تماشای پرنده ها بالای کارون ولش ؟!
خیابونا ، سوت زدنا ، شپ شپ بارون ولش ؟!
دیوونه کیه ؟
عاقل کیه ؟
جوونور کامل کیه ؟
گفتی بیا زندگی خیلی زیباست ! دویدم
چشم فرستادی برام تا ببینم ! که دیدم
پرسیدم این آتش بازی تو آسمون معناش چیه ؟
کنار این جوی روون نعناش چیه؟
این همه راز
این همه رمز
این همه سر و اسرار معماست ؟
آوردی حیرونم کنی که چی بشه ؟ نه والله !
مات و پریشونم کنی که چی بشه ؟ نه بالله !
پریشونت نبودم ؟
من
حیرونت نبودم ؟!
تازه داشتم می فهمیدم که فهم من چقدر کمه !
اتم تو دنیای خودش حریف صد تا رستمه !
گفتی ببند چشماتو وقت رفتنه !
انجیر میخواد دنیا بیاد ، آهن و فسفرش کمه !
چشمای من آهن انجیر شدن !
حلقه ای از حلقه زنجیر شدن !
عمو زنجیر باف زنجیرتو بنازم
چشم من و انجیر تو بنازم !
دیوونه کیه ؟
عاقل کیه ؟
جوونور کامل کیه ؟
«حسین پناهی»
خرگوشو هم کشتی؟
باز خوبه خودت هنوز زنده ای
احسان گلم قصه ی تلخ مارمولکارو هم ضمیمش می کردی تا همه بفهمن چقدر سنگ دلی..بیچاره آبجی من وبیچاره تر من....!!!!
واسه فیدوس خلم!!!حالا منو دور میزنی هاهاهاها؟؟؟؟؟.....که مشتاق دیدار احسان جونی هان!!!؟؟؟؟
خرگوشه هم...وقتی بچه بودم جووجوو زیاد می خریدم و اونا هم زیادی می مردن و من گور می کندم تو باغچه تا...شایداحساساتمو خاک کنم...اما حالا دیگه نمی خرم چون از اینکه از دستشون بدم و دوباره اشک و مویان وباران و...می ترسم.
...!(خلم=گلم)
ارسال یک نظر