فریده و سجاد محمدی آشتیانی می گویند که مادرشان شاکی خصوصی ندارد و کاری هم نکرده است . فریده و سجاد به بن بست رسیده اند و سایه شوم سنگ را بر بالای سر مادرشان می بینند و برای همین است که دست یاری به سوی مردم ایران دراز کرده اند . سکینه محمدی آشتنیانی پنج سال است که به اتهام زنا در زندان و در انتظار اجرای حکم سنگسار است .
۴ نظر:
نعوذ بالله! مگر ما میخواهیم؟ این قوهی قضائیهی عهد حجر است که فکر میکند با این کارها میشود مملکت را تبدیل به بهشت کرد.
جه کاری از دست ما بر می آید.. وقتی بلند نوشته فرزندان سکینه را برای اهل خانه می خواندم جزلحظه ای بغض و اشکی پنهان از گوشه چشم مادر کاری از دستمان بر نیامد.
سلام آقای سیدی عزیز یا همان رضای خودمان
خوبی روبراهی ؟
چرا به ما سر نمی زنی عزیز؟
در مورد مطلب اخیرتان اصلا نمی توانم چیزی بنویسم .چون فعلا شدیدا در گیر این حس هستم .وآدرنالین در خونم زیاد است .
اما پستهای قبلی شما را خواندم .خوب ومختصر بودند .بیان کم حرفی همیشگی شما بودند .به ما هم سر بزن وخوشحالمون کن
ما که نتونستیم آدرشمون را پایین بنویسیم .khodamyan.blogfa.com
من تا یه سال دیگه کودکم...از متنات می ترسم...نمیدونم شاید...!!! و از اون جایی که کودک آزاری جرمه اگه .....................
..................
...........
شد یه بار یه خبر خوش بنویسی؟؟؟
اینجا متعلق به خودته پس حق نوشتن داری...نمی دونم چرا خر من هی به این سمت راه کج میکنه....!!!!
شاید آآشق شدم؟؟؟ما که بی خبریم....
حتما شدم حتما...!
ارسال یک نظر