۳۰ آذر ۱۳۸۸

جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد

سالها بعد وقتی که زمستان گذشت و روسیاهی ماند به زغال ، همه از پیرمردی می گویند که در قاموسش هیچ مصلحتی نبود اِلا مصلحت مردم . و همه جرمش هم همین بود ... گفت آن یار کزو گشت سَرِ دار بلند / جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد ... + و +
پی نوشت : بابک داد در صفحه فیس بوک خود نوشت " منتظری را خدا آزاد کرد "، دانشجویان در دانشگاه شریف فریاد می زدند "منتظری ... منتظری، آزادیت مبارک ". امروز صبح هم زنان در جلو بیت مرحوم منتظری همین را می گفتند .
به قول مینی مال نویس این وبلاگ ،" خوباش را هم عزرائیل زود می بره ، مملکته داریم ؟"

۱ نظر:

سید حمید گفت...

از بخت بد خود این پیر ساده لوح بود که زیاد زنده ماند تا بیشتر خیانت کند به خون پاک شهدا و بیشتر اطرافیانش او را در دام سادگی هایش اسیر کنند.