میر جُنگیر، پیرمردی که همه تنش راخالکوبی کرده بود ، می گفت یک بار خرش را بخاطر نافرمانی از پرتگاه به پایین انداخته ، میر جُنگیریکبار هم دستگاه پخش ویدیوی پسر متاهلش را خرد و خاکشیر کرده ، چرا که به حرف پدر گوش نداده بود و با خانمش مشغول تماشای رقص و آواز زنان لخت و عور- به قول میر جُنگیر- بودند . همه اینها را میر جُنگیر در جلسه امروز اولیاء و مربیان دبیرستان فارابی گفته است . جلسه ای که بیشتر به جلسات دادگاه شباهت داشت ، دادگاهی که متهمش غایب بود . جلسه بررسی علل افت تحصیلی دانش آموزان .
مثل همه جلسات قبلی، مربیان – که ما باشیم – اولیاء را مقصر می دانستیم و اولیاء هم سر به زیر انداخته – به غیر از میر جُنگیر – و از سر ناچاری می پذیرفتند .
اولیائی که همهِ عمر کار کرده بودند و به هیچ جایی نرسیده بودند ، همهِ روز کار می کردند و در آخر هم دستشان خالی بود . دانش آموزانی که صبح مدرسه بودند و عصر دنبال چهار پنج گوسفندی که چرخ زندگی بواسطه آنها در گردش بود . دانش آموزانی که خرداد ماه باید هم خرمن درو کنند و هم امتحانات مزخرف سیستم آموزش و پرورش را بگذرانند . تابستان نیامده هم پسرانشان باید راهی کامفیروزفارس بشوند تا شاید کار در شالیزارهای آنجا بتواند جوابگوی خرج لباس و مدرسه سال آینده باشد .
در جلسه امروز هیچکدام ازما به دانش آموز کلاس دوم انسانی که در سرمای امروز صبح با یک پیراهن – پیراهنی که سال گذشته را هم تا به آخر با آن گذرانده بود - و پای پیاده چند کیلومتر را طی کرد تا به مدرسه برسد ، اشاره ای نکردیم.
هیچکس نگفت که دغدغه اصلی همه مربیان – که ما باشیم – چیست و در طول ساعات حضور در مدرسه صحبتهایی که بین ما رد و بدل می شود تماما در چه موردی است !
مدیر مدرسه ختم جلسه را اعلام می کند و مربیان که ما باشیم بدون هیچگونه رغبتی به کندی از جا کنده می شویم و با غر و لندی زیر لب به سوی کلاسهایی حرکت می کنیم که متهمانِِ دادگاه امروزدرآنها انتظارما را نمی کشند!
و من در خیال دانش آموزان را میدیدم که به محض ورود ما به کلاس یکصدا می خوانند :
Hey! Teachers! Leave them kids alone
و ما را به بیرون از کلاس می رانند و میز و نیمکتها را می شکنند وبه بیرون پرتاب می کنند ...صلوات ...به کلاس رسیده بودم ، بچه ها همه سرپا ایستاده بودند و فرجامی باز هم همان پیراهن راه راه قرمز تنش بود که آستینهایش حالا دیگر کوچک شده بود و او هی مجبور می شد آنها را بالا بکشد .
مثل همه جلسات قبلی، مربیان – که ما باشیم – اولیاء را مقصر می دانستیم و اولیاء هم سر به زیر انداخته – به غیر از میر جُنگیر – و از سر ناچاری می پذیرفتند .
اولیائی که همهِ عمر کار کرده بودند و به هیچ جایی نرسیده بودند ، همهِ روز کار می کردند و در آخر هم دستشان خالی بود . دانش آموزانی که صبح مدرسه بودند و عصر دنبال چهار پنج گوسفندی که چرخ زندگی بواسطه آنها در گردش بود . دانش آموزانی که خرداد ماه باید هم خرمن درو کنند و هم امتحانات مزخرف سیستم آموزش و پرورش را بگذرانند . تابستان نیامده هم پسرانشان باید راهی کامفیروزفارس بشوند تا شاید کار در شالیزارهای آنجا بتواند جوابگوی خرج لباس و مدرسه سال آینده باشد .
در جلسه امروز هیچکدام ازما به دانش آموز کلاس دوم انسانی که در سرمای امروز صبح با یک پیراهن – پیراهنی که سال گذشته را هم تا به آخر با آن گذرانده بود - و پای پیاده چند کیلومتر را طی کرد تا به مدرسه برسد ، اشاره ای نکردیم.
هیچکس نگفت که دغدغه اصلی همه مربیان – که ما باشیم – چیست و در طول ساعات حضور در مدرسه صحبتهایی که بین ما رد و بدل می شود تماما در چه موردی است !
مدیر مدرسه ختم جلسه را اعلام می کند و مربیان که ما باشیم بدون هیچگونه رغبتی به کندی از جا کنده می شویم و با غر و لندی زیر لب به سوی کلاسهایی حرکت می کنیم که متهمانِِ دادگاه امروزدرآنها انتظارما را نمی کشند!
و من در خیال دانش آموزان را میدیدم که به محض ورود ما به کلاس یکصدا می خوانند :
Hey! Teachers! Leave them kids alone
و ما را به بیرون از کلاس می رانند و میز و نیمکتها را می شکنند وبه بیرون پرتاب می کنند ...صلوات ...به کلاس رسیده بودم ، بچه ها همه سرپا ایستاده بودند و فرجامی باز هم همان پیراهن راه راه قرمز تنش بود که آستینهایش حالا دیگر کوچک شده بود و او هی مجبور می شد آنها را بالا بکشد .
*ترجمه متن ترانه "آجری دیگری در دیوار"قسمت دوم ، از آلبوم دیوارِپینک فلوید 1979
*آجر دیگری در دیوار
ما هیچ جور آموزشی نمی خواهیم
ما هیچ جور کنترل افکار نمی خواهیم
در کلاس گوشه و کنایه نیشدار موقوف
معلم ها ، دست از سر بچه ها بردارید
آهای معلم ها دست از سر بچه ها بردارید
همه ماجرا تنها آجری است در دیوار
همه شما فقط آجری هستید در دیوار ...
ما هیچ جور آموزشی نمی خواهیم
ما هیچ جور کنترل افکار نمی خواهیم
در کلاس گوشه و کنایه نیشدار موقوف
معلم ها ، دست از سر بچه ها بردارید
آهای معلم ها دست از سر بچه ها بردارید
همه ماجرا تنها آجری است در دیوار
همه شما فقط آجری هستید در دیوار ...
پی نوشت: با تشکر از همه دوستان جهت غلط گیری متن
۹ نظر:
جواب آنهايي كه قهرمان داستانت را"جن گير"مي خوانند چه مي دهي؟چرا رسم الخط را رعايت نمكني؟
We don't need no education.
We don't need no thought control.
No dark sarcasm in the classroom.
Teachers leave those kids alone.
Hey, Teacher leave those kids alone!
All in all you're just another brick in the wall.
All in all you're just another brick in the wall.
بنویس جُنگیر دست کم (دکمه شیفتو با s بگیر اُ نوشته می شه)
کشور کلن باید "پا بیل" بشه آموزش پرورش هم یجاشه.
Hey, Teacher leave those kids alone!
خوب اینم نوشتم که اصلاحش کنی دیگه
میگم به جای این همه حرفی که زدی ترجمه ی ترانه ی پینگ فلویدو میزدی بهتر نبود .؟راستی هیچکدوم از دانش آموزات تا بحال اومدن وبتو ببینن؟
انجمن اولياء و مربيان مهمترين عامل در تربيت و رشد فكري و اخلاقي، هماهنگي و همسويي نظري و عملي ميان مربيان و خانواده است.
سلام اق معلم...
مزخرف را اشتباه نوشتي نمره ديكته شما 19
پيروز شدم
نظرم را به ثبت رساندم
پس زنده باد خودم
شماره شناسنامه ام يادم رفته!!!
برای صدرا:فکر کنم them درسته ، صدرا جان .سایت پینک فلوید هم همینو تایید میکنه . بازم ممنون و البته اگه به نتیجه قطعی رسیدی حتما عوض می کنم
برای مهرگان : نع بهتر نبود !
و ممنون از یک دوست بخاطر تذکر املایی بجا و بموقع .
فرهاد جان انجمن اولیاء و مربیان در پانزده سالی که من تدریس می کنم هیچگونه تاثیری در بهبود کیفی آموزشی و تربیتی دانش آموزان نداشته است . البته این فقط نظر من است و نه یک قانون اثبات شده ، نظری مبتنی بر یک تجربه چندین ساله .
رضا جون خیلی گلی...میگم ما که تا حالا(تا چند روز پیش...) خبر نداشتیم که تو چنین اعجوبه ای هستی وگرنه حتما زود تر از اینا دست به کار می شدیما
ارسال یک نظر