376 سال پیش و در سال 1633 میلادی گالیلئو گالیله فیزیکدان و منجم قرون وسطی از ترس سوزانده شدن بوسیله کلیسا مجبور به انکار باور خود - تایید نظریه کوپرنیک مبنی برحرکت زمین به دور خود وبه دور خورشید – شد .
71 سال پیش و در سال 1938 میلادی برتولت برشت نمایشنامه نویس آلمانی نمایشنامه "زندگی گالیله" را نوشت ، نمایش نامه ای که در پی دو پرسش اساسی نوشته شد : اینکه آیا برای پیشبرد علم می توان همه اصول انسانی را زیر پا گذاشت و دیگر اینکه در اجتماعی که تحت سلطه حکومتی غیر انسانی است چگونه می توان حقیقت را بیان کرد ؟ گالیلهِ برشت تشنه حقیقت است اما در عین حال آدم محتاطی هم هست و همین است که به جای عمل گرایی، حقیقتی را که به آن دست یافته انکار می کند - واین شباهت گالیله و برشت است که در عین سخن گفتن از تغییرات اجتماعی اما از همکاری با کارگران برلین در قیام 17 ژوئن 1953 سر باز می زند – گالیه ِ برشت قهرمان نیست و این همان چیزی است که برشت می خواهد ، او هم از قهرمان شدن بیزار است .
376 سال بعد و در سال 2009 میلادی واتیکان به بهانه چهارصد و چهل و پنجمین سال تولد گالیلئو گالیله مراسم بزرگداشتی برگزار کرد و این نخستین مراسم مذهبی در بزرگداشت فیزیکدان مغضوب کلیسا از سوی واتیکان بود.
و این سوال هنوز بی جواب مانده است که کدام بیچاره اند ، ملتی که قهرمان ندارد و یا ملتی که نیاز به قهرمان دارد !
71 سال پیش و در سال 1938 میلادی برتولت برشت نمایشنامه نویس آلمانی نمایشنامه "زندگی گالیله" را نوشت ، نمایش نامه ای که در پی دو پرسش اساسی نوشته شد : اینکه آیا برای پیشبرد علم می توان همه اصول انسانی را زیر پا گذاشت و دیگر اینکه در اجتماعی که تحت سلطه حکومتی غیر انسانی است چگونه می توان حقیقت را بیان کرد ؟ گالیلهِ برشت تشنه حقیقت است اما در عین حال آدم محتاطی هم هست و همین است که به جای عمل گرایی، حقیقتی را که به آن دست یافته انکار می کند - واین شباهت گالیله و برشت است که در عین سخن گفتن از تغییرات اجتماعی اما از همکاری با کارگران برلین در قیام 17 ژوئن 1953 سر باز می زند – گالیه ِ برشت قهرمان نیست و این همان چیزی است که برشت می خواهد ، او هم از قهرمان شدن بیزار است .
376 سال بعد و در سال 2009 میلادی واتیکان به بهانه چهارصد و چهل و پنجمین سال تولد گالیلئو گالیله مراسم بزرگداشتی برگزار کرد و این نخستین مراسم مذهبی در بزرگداشت فیزیکدان مغضوب کلیسا از سوی واتیکان بود.
و این سوال هنوز بی جواب مانده است که کدام بیچاره اند ، ملتی که قهرمان ندارد و یا ملتی که نیاز به قهرمان دارد !
۷ نظر:
به نظر من بیچارگی یک ملت ربطی به داشتن قرمان ندارد ، در کل تعریفها از قهرمان همیشه متفاوت است و چه بسیارند قهرمانهایی که در زندانها به سر می برند و ضدقهرمانهایی که مدال افتخار می گیرند. وقتی رسانه ها می توانند جای قهرمان و ضدقهرمان را عوض کنند داشتن قهرمان حتی یک نوع بیچارگیست. باید گفت : چه بیچاره اند ملتی که رسانه آزاد ندارد!
برشت که گفته دومی...خاتمی هم برای توجیه کم کاری های خودش گفته دومی...ما اما هنوز میان شک یک و دو ایستاده ایم.
داشتن قهرمان زیاد هم بد نیست مهم اینه که اون قهرمان همیشه قهرمان بمونه ! یعنی ما به عنوان ملت بدانیم که قهرمان هم انسان با همه محدودیتهای ذاتی انسان!
سلام رضا.ادرس دوباره به بلاگفا منتقل شد.
به نظر من رضا بيچاره قهرمانه است،چون به نظرم قهرمانهاي واقعي هميشه مظلومين تاريخ هستند...
فرموديدبه وبلاگ شماسري بزنم نويسنده اي يافتم باذهني آشفته تر از بازارشام!!! كه گويي كسي جزپيوندهايش برايش دست نمي زند .بگذريم گاليله چون استغغفار كرد وبيرون رفت با انگشت روي زمين نوشت بااين همه زمين حركت ميكند "فرهنگ معين "
اما قهرمانان مردان بي ادعايي بودندوهستند كه درعرصه جنگ وعلم بي ادعاو نام افتحار آفرين بودند وهستندوهيچ گاه آب به آسياي دشمن نريختند يادمان نرود مسلمانيم وايراني .كامروا باشي
در ایران خودمان
نتوان گفت نکوست
میتوان گفت که این یک , به از اوست!
ارسال یک نظر