به واقع این سخن جلاد دارفور که ارزش حکم ديوان كيفري بين المللي لاهه* را کمتر از جوهر مصرف شده برای آن می داند، از موضع قدرت نبوده و بیشتر نمایانگر تزلزل شخصیتی و ترس درونی - ویژگی منحصر به فرد همه دیکتاتورها – می باشد. چنین افرادی هیچگاه نمی توانند به کسی اعتماد کنند و اصطلاحا از سایه خودشان هم در هراسند و همین امر سبب می شود که به شیوه های خاص برای پنهانکاری روی بیاورند ، بدل درست می کنند ، خودرو عوض می کنند ، می گویند که می خواهند به شمال کشور بروند اما سر از جنوب در می آورند و ... قاتل آفریقایی تباران دارفور هم که پیش از این به سبب جنایتهایش این ترس درونی را به همراه داشت اکنون در وضعیت بسیار بدتری قرار گرفته است ، حکم ديوان كيفري بين المللي لاهه همه مردم جهان را مکلف کرده که این جانی خطرناک را در هر کجا که پیدا کردند کت بسته به دادگاه جنایی لاهه تحویل بدهند . به گفته اوکامبو دادستان جنايي ديوان كيفري بين المللي لاهه که این حکم تاریخی را صادر کرده هواپیمای عمر البشیر نمی تواند آزادانه از فضای بین المللی عبور کند و همه کشورهای متعهد ملزم به تحویل این جنایتکار جنگی هستند . این حکم اگر چه از سوی حاکم و همه کاره سودان کاغذ پاره خوانده شد اما الزام آور بودن آن سبب می شود که عمر البشیر منزوی تر از گذشته به درون دهلیزها و زیر زمین ها پناه برده و همیشه و در همه حال نگران اطراف خود باشد ، دیکتاور دیگر خواب راحتی نخواهد داشت و کابوس دستهای بسته و میز محاکمهِ ديوان كيفري بين المللي لاهه و کیفر خواست " لویس مورینو اوکامبو" در حالی که با قاطعیت جرائم او را در محضر قضات عالی ديوان كيفري بين المللي لاهه قرائت می کند ، خواب را بر او حرام می کند . همه کاره خودخوانده سودان حالا فقط از سوی کسانی حمایت شده و دلسوزی میبیند که سالهاست در کابوسی اینچنینی بسر می برند و نوبت خویش را انتظار می کشند ، نوبتی که فقط دیر و زود دارد و بس و همین است که سراسیمه خود را به سودان می رسانند برای دلداری و شاید هم چه باید کرد!
حکم روز چهارشنبه چهارم مارس دو هزار و نه میلادی ديوان كيفري بين المللي لاهه مقطعی تاریخی خواهد شد در تاریخ مبارزات مدافعان حقوق بشر ، روزی که مصونیت قضائی یک رئیس جمهور به حکم دادگاه بین المللی و به سبب جنایتهای بیشمار جنگی و دخالت مستقیم و غیر مستقیم در قتل و تجاوز و کوچ اجباری اقلیتهای کشورش لغو می شود تا خود خوانده های حاکم بر کشور ها به صِرف رئیس بودن نتوانند بر جان و مال و ناموس ملتشان حکومت کنند و هر گاه که اراده کردند آن را به یغما ببرند بدون هیچگونه نگرانی .
حکم روز چهارشنبه چهارم مارس دو هزار و نه میلادی ديوان كيفري بين المللي لاهه مقطعی تاریخی خواهد شد در تاریخ مبارزات مدافعان حقوق بشر ، روزی که مصونیت قضائی یک رئیس جمهور به حکم دادگاه بین المللی و به سبب جنایتهای بیشمار جنگی و دخالت مستقیم و غیر مستقیم در قتل و تجاوز و کوچ اجباری اقلیتهای کشورش لغو می شود تا خود خوانده های حاکم بر کشور ها به صِرف رئیس بودن نتوانند بر جان و مال و ناموس ملتشان حکومت کنند و هر گاه که اراده کردند آن را به یغما ببرند بدون هیچگونه نگرانی .
*نگاهي به ديوان كيفري بين المللي لاهه ( ديوان بين المللي كيفري لاهه با دادگاه معروف لاهه - زير نظر سازمان ملل - تفاوت داشته اما با توجه به اينكه تعداد بسيار زيادي از كشورهاي جهان اساسنامه آن را امضاء كردند معمولا احكام آن لازم الاجرا است ).
پي نوشت : طرح از جمال رحمتي - روزنامه اعتماد ملي
۳۳ نظر:
به این مطلب شما در بلاگ نیوز لینک داده شد. با نصب لوگوی بلاگ نیوز در وبلاگتان از ما حمایت معنوی کنید.
کاغذ پاره؟ چه واژه آشنائی!ا
امیدورام هر چه زودتر خودش با همه حامیانش دستگیر بشندحیف از اون مردم بیچاره دارفور! بچه های بینوا
اگر چه این حکم مانند همه حکمهای حقوق بشری و بین المللی نمادین وتقریبا غیر قابل اجراست اماشروع جالبیست تا خیلیها از این بابت در عذاب باشندو هر لحظه منتظر چنین احکامی..........
نميدانم قاضيان عدالت محورلاهه چرا قتالان صبرا وشتيلا را نديدند چرا بوسني و هرزگوين را نديدند چرا چچن و اينگوش را نديدند چرا قاتلان شهر تيرانا را در الباني نديدند چرا جنگ ناجوانمردانه غزه كه ضجه و ناله هزاران كودك كه از اسمان وزمين و دريا مورد هجوم قرار گرفتند در صورتي كه سه ماه در محاصره بودند را نديد اما دارفور كه باعث شده سيطره امريكا را مانع بشه به يادشان افتاده و به قضاوت نشستند نميدانم دمكراسي را در چه ميدانند ايا هركس كه با امريكا دست دادو با منويات ان هم اهنگ بود ان صاحب مدال حقوق بشر ميشه اره كساني كه ديروز در كشور خود با بمب گذازي و ترور هاي بيشمار در سراسر ايران كودكان را به خاك و حون ميكشانيد و با ايجاد خانه هاي تيمي علنا با ملت خود به جرم حمايت بي قيد وشرط و يا داشتن شلوار سبز و يا محاسن و يا عكس از خميني و يا ..........بايد ترور بشند و دادگاه لاهه به جرم مظلوميت ملت سكوت را ترجيح بدهد و حتي طبق قوانين بين الملل ترور رئيس جمهور و نخست وزير يك كشور را كه ترور ميكنند عاملان را به عنوان تروريست مورد پيگيري ميكنند نميدانم تا كي بايد سر در زير برف كنيم و مانند كبك گذشته ها را به باد فراموشي ببريم نميدانم مجريان عدالت پيشه دارفور چرا گروهي را كه عمليات چهلچراغ را راه مي اندازند و انهارا نور چشم خود ميدانند اينگونه يك بام و دو هوا كار ميكنند اين هم بركت امپرياليستي است شايد خون هزاران نفر كه در اتوبوسهاي بمگذاري ما خون نبود يا انفجار تزريق سيلندرهاي گاز شيراز يادشان رفته يا حمله به بسيجيان اعزام به جبهه يادشان رفته يا جريان مشهد كه در يك روز نزديك به 750 نفر را به شهادت رساندند يادشون رفته من هم راضي هستم اگر محاكمه اي باشه براي همه باشه اگر دارفور هست سرزمين كرمانشاه هم هست اگر دار فور هست سرچشمه هم هست پس چرا هرجا امريكا گفته بايد عدالت اجرا بشه اما يقين داشته باش اين هم مثل 11سپتامبر بر همه گان معلوم ميشود عزيز زود دست به قلم شدي خواستم ياد اوري بشه ثبت تاريخ خيلي ها را روسياه ميكنه
ای کاش ان عزیزی که سنگ صبراوشتیلاو....رابه سینه میزندبه همان اندازه دلش به حال در بندان واعدام شدگان هموطن میسوخت که جرمشان فقط تفاوت تفکربااقلیت حاکم بر مردم بود..خاوران زنده است حتی اگر قبرهایشان صاف شود...
اي کاش اين حکم در خصوص اسرائيل و مجاهدين خلق نيز اجرا مي شد تا همه به عدالت دستگاههاي حقوق بشري پي مي بردند .
خاوران و همه خاورانهاي ديگر مشتي افراد بودند که مي خواستند با بمب و انفجار و ترور به قدرت برسند و اگر در خاورانها مدفون نمي شدند همه دنيا را به لجن مي کشيدند . اي کاش اينهايي که اينهمه دم از روشنفکري مي زنند جز حرفهاي خودشان کمي هم به واقعيات فکر مي کردند و بعد روشن ! نظر مي دادند .
تو و امثال تو که به احکام دادگاههاي جنايي بين المللي فکر مي کني و اميدوار به اجراي آنها هستي نيز ايادي ات را بردار و برو کنار شارون و ليوني و المرت و به اين احکام دل خوش کن که هيچگاه به سراغ امثال اينها نخواهند آمد ، بعد بيا افاضه کلام کن . دانشمند !
خوبه . بعضي ها اداي مقاله نويسان را درميارن ، خودشون هم باورشون شده . راستي هيچ فکر کردي اگر حاکم سودان هم مثل بقيه سران عرب هوادار غرب بود ، نه خبري از دادگاه بود و نه ...
يك بار در يكي از كامنت هايت گفته بودي كه آمدم كه قلم بزنم و بنويسم . اما آنچه كه هر آدم سالم و بيدار، نه "روان پريش" و "آشفته" و "درمانده"مثل بعضي ها متوجه ميشه اينه كه اين قلم تو كه جوهرش را با شيلنگي كه به مخزن سايت ها و رسانه هاي آن طرف آب وصل شده را اگه يه روزي قطع كنند چه حرفي براي گفتن داري. خداييش 2 يا 3 سال ديگه همينطوري كه ذوق زده اخبار "روز" و "امروز" و "زمانه " ميشي اگه به اين نوشته هات نگاهي بيندازي خودتو سرزنش نمي كني؟؟؟ بله قاتل و ديكتاتور و ظالم هر كي هست و هر جا هست بايد به سزاي عملش رسيده شود. نه توسط كساني كه به سرنگون كردن هواپيماي مسافربري مدال شجاعت مي دهند. اين حس و ژست حمايت از مظلوم را كه سر مي دهي جاي بسي اميدواري است البته اگه از دست "عقده ها" و "هم عقده اي هايت" (درست گفتم "هم عقده اي هايت " در امان بماني. "حقوق بشر" ديگه براي عالم و آدم نخ نما شده. به همون "خدا" خدايي هست... جاي حق نشسته... قلم بزن ... بنويس.. اما نگاهت به برخي از مسائل دروني و گله هايي كه داري را ميتونم قبول كنم .. اما باور كن كه "بت" امروزي هميني است كه تو مي پرستي.... راستي كشوري كه تمام قطعنامه هاي شوراي امنيت برايش وتو شده و با سلاح هاي مرگبار 60 سال است فجيع ترين جنايات بشري را مرتكب شده و مي شود .. ببخشيد گوشتان به اينجا كه مي رسد "كر" شده است.
وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُواْ كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لاَ يَسْمَعُ إِلاَّ دُعَاء وَنِدَاء صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ و مثل [دعوتكننده] كافران چون مثل كسى است كه حيوانى را كه جز صدا و ندايى [مبهم چيزى] نمىشنود بانگ مىزند [آرى] كرند لالند كورند [و] درنمىيابند (171)سوره بقره
آفرین . مطلبت فوق العاده بود . در تعریف و تمجید از مطلبت همین بس که این همه مخالفان در مورد اون به مناقشه نشستن. دوستانی که نظر مخالف در این سایت دادید - و من نمیدونم چرا ولی حس می کنم همه یکی هستن ! شما هموطن مایید من هم با حرفهای شما در بعضی جاها موافقم . از جمله " تا کی باید سر زیر برف کنیم "
آقا حالا شما چرا ناراحتین که یه دیکتاتور ِ جانی محکوم شده . حالا مگه فیدوس چی گفت , گفت دیکتاتورا حواسشون رو جمع کنن . این حرف که فکر نکنم حرف بدی باشه . اگه منظورتون اینه که دیکتاتور و جانی نیست این بنده خدا که دیگه ....
به نظرم كساني كه از حكم بازداشت يك ديكتاتور خونخوار انتقاد مي كنند به همان ميزان رگه هاي از خونخواري و درنده گي در وجودشان موج مي زند، كساني كه صبرا و شتيلا را مي بينند و برايش اشك مي ريزند اما جنايتهاي به كرات سهمگين تر و هولناكتر را فقط چون تبليغش نمي شود را هيچ به حساب نمي آورند، جنايتهاي عمرالبشير در دارفور به ميزاني نيست كه با هيچ شيوه اي قابل بخشش باشد اما از منظر حضرات نگران صبرا و شتيلا چون كشته شده گان مسلمان نيستند و از قضا كشنده گان مسلمانند به هيچ بايد انگاشته شود، اين منطق عجيب كه چون بر عليه اسرائيل حكمي صادر نمي شود اگر براي جلادي مثل عمرالبشير حكم صادر شد هم قابل قبول نيست را جز در اين سوي دنيا نمي توان ديد.
در اين سويي كه همه مسائل تنها از منظر آنچه حكومت مي خواهد و تبليغ مي كند ديده مي شود و اين همان بزنگاهي است كه واژه هاي پرطمطراقي چون عدالت و برابري بدل مي شود به ابزاري براي جنايت و ديكتاتوري و چاپيدن ملتها.
دادگاه لاهه همان دادگاهي است كه ميلوشويچ ديكتاتور خونخوار يوگسلاوي سابق را به پاي ميز محاكمه كشاند، همان ديكتاتوري كه دستش به خون هزاران هزار مسلمان آلوده بود، عمرالبشير هم جلادي خونخوار است كه دستش به خون هزاران هزار دارفوري بيچاره آلوده است.
به همان ميزان كه نسل كشي مسلمانان در يوگسلاوي سابق و ديكتاتور خونخوارش محكوم است جلادي و كثافت عمر البشير نيز محكوم است.
براي كساني كه عدالت و برابري را جز از دريچه نگاه حاكمان تنگ نظر و ايدئولوژي معطوف به قدرتشان نمي بينند جز افسوس نبايد خورد.
به نظرم كساني كه از حكم بازداشت يك ديكتاتور خونخوار انتقاد مي كنند به همان ميزان رگه هاي از خونخواري و درنده گي در وجودشان موج مي زند، كساني كه صبرا و شتيلا را مي بينند و برايش اشك مي ريزند اما جنايتهاي به كرات سهمگين تر و هولناكتر را فقط چون تبليغش نمي شود را هيچ به حساب نمي آورند، جنايتهاي عمرالبشير در دارفور به ميزاني نيست كه با هيچ شيوه اي قابل بخشش باشد اما از منظر حضرات نگران صبرا و شتيلا چون كشته شده گان مسلمان نيستند و از قضا كشنده گان مسلمانند به هيچ بايد انگاشته شود، اين منطق عجيب كه چون بر عليه اسرائيل حكمي صادر نمي شود اگر براي جلادي مثل عمرالبشير حكم صادر شد هم قابل قبول نيست را جز در اين سوي دنيا نمي توان ديد.
در اين سويي كه همه مسائل تنها از منظر آنچه حكومت مي خواهد و تبليغ مي كند ديده مي شود و اين همان بزنگاهي است كه واژه هاي پرطمطراقي چون عدالت و برابري بدل مي شود به ابزاري براي جنايت و ديكتاتوري و چاپيدن ملتها.
دادگاه لاهه همان دادگاهي است كه ميلوشويچ ديكتاتور خونخوار يوگسلاوي سابق را به پاي ميز محاكمه كشاند، همان ديكتاتوري كه دستش به خون هزاران هزار مسلمان آلوده بود، عمرالبشير هم جلادي خونخوار است كه دستش به خون هزاران هزار دارفوري بيچاره آلوده است.
به همان ميزان كه نسل كشي مسلمانان در يوگسلاوي سابق و ديكتاتور خونخوارش محكوم است جلادي و كثافت عمر البشير نيز محكوم است.
براي كساني كه عدالت و برابري را جز از دريچه نگاه حاكمان تنگ نظر و ايدئولوژي معطوف به قدرتشان نمي بينند جز افسوس نبايد خورد.
از كوزه همان برون تراود كه در اوست شما دوستاني كه نظرمخالف فيدوس داديد فكر ميكنيد خود اقافيدوس از اينها خبر ندارهاشتباه نكنيد ايشمون ميداند چكار ميكند او اگر خواست اب بخورد به طريقي گريزي به دولت ميزند ايشون با اصل مخالف است با فرعيات كاري ندارد گيرم كه الان سران رژيم صهيونيستي را دادگاه لاهه حكم بر عليه انها بدهند اقا فيدوس شال عزا بر گردن گرفته كه اين كار ايادي رژيم جمهوريست پس خسته نكنيم خود را بهتره!!!!! چون نوكري كه شاخ و دم نداره
از كوزه همان برون تراود كه در اوست
اين سنت تاريخ است كه به ما مي گويد كه ديكتاتورها همه به يك سرنوشت مبتلا مي شوند ناپلئون، هيتلر، موسوليني، پينوشه، ميلوسوويچ، محمدرضا شاه، صدام و.....
یک دیکتاتور فقط با دانستن تاریخ بسیاری از مشکلاتش حل میشود
تاریخ تکرار مکررات سرنوشت یکسان تمام دیکتاتورهاست!
شاید یکی از راههای شناخت دیکتاتور سرنوشت او باشد!
بیرون زه تو نیست آنچه در عالم هست / از خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی (مولوی)
احسان جان!
اگر فکر می کنی که موفق می شوی یا شکست می خوری،در هر دو صورت درست فکر کرده ای!
اگر در اولین قدم، موفقیت نصیب ما می شد، سعی و عمل دیگر معنی نداشت.
ببخشید!! مطلب بالا را میخواستم برا نون اضافه و قلم بفرستم.شرمنده شرمنده...
قابل توجه همه دانشمندان نظريه پرداز : حکم را دادگاه لاهه صادر نکرده ، دادگاه جنايي بين المللي صادره کرده که هنوز خيلي از کشورها آن را به رسميت نشناختند . در شنيدن اخبار بيشتر دقت کنيد بعد ذوق زده شويد و و وارد عالم سياست شويد !
اقای علی مهتدی دوست خوبم که در لبنان زندگی می کنند و نگاه بیرونی جالبی به مسائل ایران و منطقه دارد مطلب زیبا و تامل برانگیزی در این باره نوشته اند...اینجا
http://www.alimohtadi.com/2009/03/127.php
تفاوت اصلی اینترنت و تلویزیون ( ماهواره ای یا غیر ماهواره ای ) در این است که شخص در اینترنت تنها مصرف کننده نیست و می تواند ضمن دخالت مستقیم در بحث خود نیز تولید کننده باشد. و به عقیده من که دانشمند نظریه پرداز نیستم اما هیچی هم نیستم !اینترنت بزرگترین کمکی که به افراد می کند غلبه بر فوبیای نوشتن است که با دادن میدانی فراخ به انها باعث می شود که فرد بر ترس از نوشتن غلبه کرده و بتواند خود را در این وادی آزمایش کند . و من فکر نکنم بعدها ! نه سه سال که سی سال دیگر هم از نوشتن این مطالب احساس شرمساری کنم و منابع اطلاعاتی من هم همه سایتهای خبری اعم از داخلی و یا بیرونی است و در این زمینه اصلا برای خودم محدودیتی قائل نمی شوم .
عمر البشی یک دیکتاتور است ، اما من ترجیح می دهم ( با توجه به احترامی که برای برخی از دیکتاتورها و مخصوصا دیکتاتورهای آمریکای لاتینی قائلم )عمر البشیر را بیشتر یک خود خوانده و همه کاره بنامم تا یک دیکتاتور .
و در ضمن جنایت علیه بشریت جنایت است چه در سودان باشد و چه در فلسطین و یا بوسنی ، چه میلوشوویچ باشد و چه جارلز تیلور .دادگاه بین المللی لاهه تا حدود زیادی سعی داشته که استقلال خود را حفظ کند البته تا حدود زیادی و نه کاملا . و این اگر چه کافی نیست اما می تواند گلوگاهی باشد تا هر خود خوانده ای نتواند خود را مالک جان مردم کشورش بداند و همین کافی است .
با تشكر از فرنگيس البته اگر با لحني مودبانه تر عنوان مي شد ، ديوان كيفري لاهه دادگاه معروف لاهه نيست اما احكامش يراي خيلي از كشورها لازم الاجراست .
هراس ناشی از این احکام را بر لرز لرزه های آقایان حکومت دارانمان خوشایند و خرسندم .
پاییز پدر سالار راهم یاد آورم
....................
به بهانه ی 8 مارس
این حق حق و آن هق هق
جالب است بدانید آمریکا عضو این دادگاه نیست !
خوشم میاد اینقدر بیکار داریم تو این مملکت که یکی حرف مفت میزنه صدتا تعبیر و تفسیرش می کنند . البته من از همه تون بیکارترم که اینو هم می نویسم
ننه جون خوبي همينه كه امريكا نباشه اگر بود كه افتضاح ان بيشتر بود و افسار به گردنها اينطوري حرف نميزدند
ختم کلام اینکه دیکتاتوری نه با نصیحت و نه با زور و نه با تمنا از بین نمی رود و کاهش نخواهد یافت مگر اینکه موانع سر راهشان در "خانه"، "محیط کار" و سرانجام در "جامعه"، قطورتر، بلندتر و نفوذناپذیرتر باشد
و این کاری است کارستان
آقا رضا! بزن بریم پست بعدی که قضیه داره لوس میشه!!
"سیاست میخکوب کننده - عباس عبدی - اعتماد ملی"
سفر غيرمنتظره رئيس مجلس ايران به سودان را چگونه ميتوان تحليل كرد؟ هر چند دلايلي را در توجيه اين سفر ميتوان ارائه كرد، اما اساس آن پرسشبرانگيز بوده و ناظران را در برابر اين سياست عجولانه ميخكوب ميكند. ابتدا اجازه دهيد كه دلايل موافق اين سياست را مرور كنيم. در شرايط كنوني دولت ايران، سودان و عمرالبشير يكي از معدود دولتهاي متحد با ايران است و طبعا منطق سياسي و حتي اخلاقي حكم ميكند كه دولت ايران در مواقع نياز به ياري آن بشتابد، همچنان كه هر دولتي چنين انتظار متقابلي را هم دارد. از سوي ديگر بحران به وجود آمده در روابط ميان ايران و كشورهاي عربي كه آخرين مورد آن به قطع روابط سياسي مراكش با ايران منجر شد، دولت را در شرايطي قرار داده كه ميخواهد با سياستهاي اينچنيني به ترميم نگرشهاي منفي جامعه اعراب نسبت به ايران اقدام كند. اگر بنده يا هر شهروند ديگري حتي نسبت به اصل و جهتگيري سياست خارجي كشور اعتراض داشته باشد، چارهاي ندارد جز اين كه اقدام اخير دولت ايران را در قالب مفروضات فوق قابل فهم و منطقي بداند و اگر اعتراضي هم باشد، بايد به سياستهاي مقدم بر اين اقدام انجام داد. اما از يك جهت ديگر سفر رئيس مجلس به خارطوم، قابل فهم نيست و متناقض با سياستهايي است كه هنوز جوهر دستورات اجراي آنها خشك نشده است.
اقدام عليه عمرالبشير و درخواست بازداشت وي از سوي دادگاه لاهه به اتهام جنايات متعدد عليه مردم كشور خودش در منطقه دارفور انجام شده است. گرچه ترديدي وجود ندارد كه اقدامات قضايي بينالمللي هم تا حدي متأثر از سياست است و چه بسا مجامع مذكور براي دو جنايت مشابه رفتار يكساني از خود بروز ندهند اما چنين نيست كه براي جنايات انجام نشده عليه كسي اقدام كرده و او را بازداشت و محاكمه كنند. بنابراين ميپذيريم كه ممكن است نهادهاي بينالمللي در موارد متعددي از موضع سياسي مرتكب قصور و حتي تقصير در رسيدگي به جنايات رخ داده شوند اما عكس قضيه تاكنون مشاهده نشده است كه اين سازمانها برحسب موضع سياسي، كسي را به ناحق متهم كنند و با او برخورد كنند.
با اين توضيح حمايت سريع و صريح ايران از عمرالبشير و مخالفت با حكم دادگاه لاهه چه معنايي دارد؟ يك معناي آن اين است كه اتهامات دروغ است، در اين صورت ايران بايد در رد مدارك و مستندات ديوان دلايل و شواهد كافي ارائه كند؛ كاري كه تاكنون انجام نشده است. معناي ديگرش ميتواند اين باشد كه جنايات عليه مردم دارفور كه غير مسلمان هستند از نظر ما واجد اهميت نيست و اين حرف تبعيضآميزانه و بسيار خطرناكي است كه فكر نميكنم كسي جرأت بيان آن را داشته باشد حتي اگر در دل به آن معتقد باشد و بالاخره اينكه حكم سياسي است و مثلا گفته شود كه چرا نسبت به جنايات اسرائيليها در غزه اقدام مشابهي صورت نميگيرد. در اين صورت ديگران خواهند پرسيد، اين همان كاري است كه دولت ايران انجام داده است، در حالي كه عليه مقامات اسرائيل كيفرخواست صادر كرده، به حمايت علني و سريع از عمرالبشير پرداخته است. آيا اين كار اعتبار پرونده در دست اقدام ايران را عليه اسرائيليها مخدوش نميكند؟
فراموش نكنيم، مساله دارفور، فقط مساله دولتها نيست، مساله افكار عمومي جهان نيز هست و ما حق نداريم درخصوص اين موضوع مماشات كنيم، حتي اگر قصد فشار به دولت سودان و همراهي با خواست جهاني عليه اين جنايات را نداريم، چرا متهم به همراهي شويم؟ آيا اين بهترين فرصت براي دولت ايران نبود كه نشان دهد نسبت به مواجهه با جنايت عليه انسانها فارغ از هر موضع سياسي، نژادي و ديني حساسيت دارد و كيفرخواست صادره عليه مقامات اسرائيلي را صرفا برحسب اين نگاه تهيه كرده است؟
آيا هيچ توجهي به اين مساله شده كه جنايات عليه مردم دارفور در رسانههاي جهان در سطح گسترده پخش ميشود، همچنان كه رسانههاي ايران وضعيت غزه را پخش ميكردند، در نتيجه همان احساسي كه مردم ايران نسبت به جنايات غزه پيدا ميكردند، مردم جهان نسبت به عمرالبشير و دولت سودان پيدا كردهاند و حمايت از چنين گروهي چه هزينه مادي و مهمتر از آن معنوي براي انقلاب و مردم ايران دارد؟
واقعا به چه حقي كسي به خود جرأت ميدهد اقدامي را انجام دهد كه نتيجه احتمالي آن همراهي و همگامي با جنايت موجود در دارفور است؟ مگر نه اينكه بايد از قرار گرفتن در مواضع تهمت پرهيز كرد؟ دادگاه لاهه عليرغم همه ضعفهاي ناشي از نظام بينالمللي، شوراي امنيت نيست، كه بتوان آن را رد و محكوم كرد. اين دادگاه ممكن است مجاز به رسيدگي به برخي جنايات نبوده، اما در مواردي كه بوده و توانسته وارد به رسيدگي شود، در اين دنياي وحشتناك به طور نسبي عملكردي قابل دفاع داشته است و هم اكنون هم در حال محاكمه بسياري از افراد جنايتكار هستند كه بايد از اين وضع خوشحال باشيم.
تصور ميكنم كه دولت ايران بايد هرچه سريعتر و روشن ميان حمايت سياسي و حمايت از دستاندركاران اوضاع ناخوشايند دارفور مرزبندي كرده و اعتبار و آبروي ملي را به پاي سياست غلط خرج نكند. برخي از گزارشهاي ارسالي از دارفور و مستندات دادگاه را در اين خصوص در رسانهها شرح دهند تا بدانند كه موضع و واكنش مردم ايران در برابر اين جنايات چيست؟
دوستانی که با رأی دادگاه بر علیه عمرالبشیر مخالفن اگه ما بپذیریم که مثلاً اسراییل هم یک دولت جنایتکار است آیا جنایتکار بودن عمرالبشیر را می پذیرند؟ خب من به شخصه معتقدم که آنچه در غزه رخ داده هم جنایت بر علیه بشریته و محکومه. مشکل اینجاست که اعتراض به کشته شدن مسلمانان در فلسطین توسط چه کسی و با چه هدفی صورت می گیره؟ به شخصه معتقدم اینطور که دولت ما به عنوان یک کشور مسلمان و یک دولت ذینفع نسبت به مسئله ای مثل غزه یا بوسنی یا ... واکنش نشون میده ارزش اعتراض را تضعیف می کنه و بشریت در مسئله ی نقض حقوق بشر کمرنگ میشه. خبرها رو یک طرفه نقل می کنه و مثلاً اصلاً اشاره به این نمی کنه که پرتاب راکت به سمت شهرهای اسراییلی هم موجب کشته شدن زنان و کودکان و غیرنظامیان میشه. طوری خبرها نقل میشه که انگار فقط اسراییلی ها غیرنظامی می کشن! به تروریست ها میگن شهادت طلب و به عملیات انتحاری میگن عملیات شهادت طلبانه که همه می دونیم کار غلطیه. پس دفاع از غزه به غیر از دفاع از حقوق بشر یک معنای سیاسی هم میده که ممکنه کسی نخواد اعتراضش به اسراییل حاوی چنین معنایی باشه.
http://www.asriran.com/fa/pages/?cid=66975
اعتراض روزنامه نگاران عربستان سعودی به حمایت بعضی دولتها و گروههای سیاسی از عمر البشر:
"مگر مردم دارفور مسلمان نیستند؟ آیا ایران اسلامی قبول می کند که چنین بی عدالتی هایی در دارفور رخ دهد؟"
"رژیم سودان باید به اشتباهات که مرتکب شده اعتراف کند و درک نماید که نسبت به سیستم بین المللی بی اطلاع است."
«بدریه البشار»، یک روزنامه نگار زن سعودی در روزنامه الحیات نوشت: "عرب ها تنها آن دسته از احکام بین المللی لاهه را قبول می کنند که به نفع شان باشد اما اگر این تصمیم مغایر با خواست آنها باشد می گویند «این حکم را در آب فرو ببرید و بنوشید!».
شهره
ای بابا اصل قضیه یعنی محکوم شدن عمرالبشر که خوب است حالا می تونه خیلی سیاست پشتش باشه این فیدوس بنده خدا خواست بگه یک جلاد داره کم می شه و دیگران هم بدونن یک روز ممکنه نوبت اونا بشه حالا به جای اینکه از این احکام پشتیبانی کنیم بشینیم و هی بگیم چرا اونجا اینجور و اینجا این جور همه اینها رو همه می دونن ولی از کارهای مثبت باید پشتیبانی کرد خوب کردی نوشتی فیدوس جان من اهل سیاست نیستم ولی از ظلم بدم می اد
این حکم هم نمادینه بهتر حرفا تازه تر بشه رضا جان قضیه لوس شده دیگه
ارسال یک نظر