۱۶ تیر ۱۳۸۸

گرد و غبار آشنا و فضای گرفته این روزها و بهانه ای برای نوشتن


چند شب پیش روی نیمکت های همیشه پارک وسط شهری که هیچگاه شهر نبود یکی از دوستان حرف قشنگی زد وقتی همه ما از هوای گرفته و غبار آلود این چند روزه گله می کردیم ، گفت ای کاش این هوای گرفته شش ماه طول می کشید که متناسب است با حال و هوای این روزها ! اما چند ماه پیش که هوا چون همین روزها پر گرد و غبار بود و گرفته اما فضای جامعه کمی قابل تحمل تر بود در فیدوس نوشتم که آرزو کنیم این گرد و غبار راه کج کرده و سمت اصفهان برود و از آنجا در اتوبان تهران - قم راهی پایتخت بشود شاید چاره کاری کنند . نمی دانم کسی چنین آرزویی کرد یا نه اما اگر کرد آرزویش برآورده شد و گرد و غبار چند روزی است که راهی پایتخت شده و همه به تکاپو افتادند و خانم جوادی راهی عراق شد تا شاید چاره کار کنند درد چندین ساله خطه جنوب را .

پی نوشت : فیدوس چند ماهی است که متروک مانده است ، نمی دانم گذر کسی این روزها به این ایستگاه متروک افتاده است یا نه ، که اگر افتاده از همه پوزش می خواهم .

۶ نظر:

صمد گفت...

سلام

این روزها

آسمان تیره

ابرها غبار آلود

هوا پر از یاس

گریه های ناپیدا

خنده های گم شده

زندگی بیهوده

این روزها

اعتماد را

دیگر

هیچ پاسخی نیست!

پدرام گفت...

سلام آقای استاااااااااد!!!
پارک!!کدوم پارک؟؟؟
چرا دروغ می گین!!!اگه من 24ساعت شبانه روزمو اونجا سپری می کنم هیچ پیرمرد بدون دندون موسفید بداخلاقی رو ندیدم....یعنی کجا می تو نید قایم شده باشید؟؟!!

هلیا گفت...

سلام رضا
امیدورارم خوب باشی
چند باری بهت سر زده ام این مدت، ولی دیدم تو هم مثل خودم ساکتی.
فعلا...

رمضون گفت...

برای هلیا و ملیاها :
شماها هم خودتون را جای سیاستمدار ها جا زدید و باورتان شده . اگه ساکت نباشید چیکار می کنید ، مگه از شماها هم بخاری بلند میشه !

پویان گفت...

بعضیا خاموشن...خاموش خاموش نکنه از ماها خسته شدن که ...........

پویان گفت...

الهی هر کی خاموشه بمیره...نمیره؟!!!