۸ مرداد ۱۳۸۸

مرداد و ساحل گناوه و کمی هم هوشنگ گلشیری

من بنادر زیادی را ندیده ام ، سواحل بسیاری هم نرفته ام ، اما فکر کنم ساحل بندر کوچک گناوه در استان بوشهر ساحل زیبایی باشد . شرجی ملایم و پوست نواز و ساحل ماسه ای تمیز و تا چشم کار می کرد سبزی بیکران خلیج - گاهی فارس و گاهی هم ... بابا سخت نگیر حالا - و گرمایی که اصلا آزار دهنده نبود و خلاصه یعنی اینکه من امروز رفتم بندر گناوه و تنی به دریا سپردم و سر جمع خوش گذشت و الان که دو ساعت و نیم ازنیمه شب پنجشنبه گذشته است و ایلیا نان و پنیر می خورد و من به این فکر می کنم که راستی جریان غرامت ایران در جنگ با عراق چه شد و آیا کسی اصلا پیگیر این قضیه هست یا نه و بعد با خودم می گویم حالت خوبه ؟!و بعد خودم جواب می دهم نه مطمئنا حال خوشی نداری ...مگر آن شراب چند ساله بود ... و اشک در چشمانم حلقه می زند و زیر لب می گویم مرداد لعنتی ...لعنت به مرداد ... ماه مرگ ..

*
می گویم چرا یکی زنگ نمی زند بگوید فضل اله خان اولین ...
هوشنگ گلشیری است که داستان انفجار بزرگ را می
خواند و من الان که ساعت سه نصف شب است و چند ساعتی است که از گناوه برگشته ام و حالم که عصر خوب بود و الان که هفتم مرداد است و مرداد است و من نگران وجه المعامله شدن غرامت جنگ ایران و عراق هستم ، حالم اصلا خوب نیست به صدای هوشنگ گلشیری گوش می دهم که داستان کوتاه انفجار بزرگ را می خواند ...
مرده اند مگر این مردم ؟!...

داستان تمام شد و حال من هم کمی بهتر : داستان انفجار بزرگ با صدای هوشنگ گلشیری را از سایت دیباچه و یا هم از سایت رسمی بنیاد گلشیری بشنوید و دانلود کنید .

۴ نظر:

ناشناس گفت...

مرداد ماه مرگ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یاشماق گفت...

گم می شوم در میان هیاهوی بی پایان مردمی که تنها هدفشان این است که مقصری جز خود بیابند .........
شاید هین دوشنبه فرصت خوبی برای گم شدن باشد شاید؟؟؟

مهرام گفت...

عجایب روزگار :
غرامت جنگ ایران و عراق !
از طرف چه کسانی مطرح می شود !
حتماً که شما هم بعنوان یک ایرانی حق دارید آن را مطالبه کنید . مریم خانم هم بعنوان یک ایرانی حق دارد ، آقا مسعود هم حق دارد ! روشنفکری یعنی همین ! اما یه بسیجه ـ ببخشید لباس شخصی ـ چه کاره است که میآد وسط خیابون و ...
ای خدا واقعاً دوستت دارم یه بار دیگه آیه های مربوط به منافقون و قوم بنی اسرائیل را مرور می کنم ! واقعاً که خدایی و چه خدایی !!!!

فیدوس گفت...

امروزها حس و حال جواب دادن به تو را نیست مهرام شاید فردا روزی حس و حالی پیدا بشود و جوابی هم نصیب تو شود