فرض کنید هزاران سال پیش قلم پای نیاکان ما می شکست و از غارها بیرون نمی آمدند تا در جلگه ها ساکن شوند و کشاورزی کنند و حیوانات را اهلی کنند و دور مزارع دیوار بکشند و خلاصه مالکیت را بوجود آورند و طبقات را شکل دهند و مذاهب را بوجود آورند و گروه گروه شوند و بعد بر سر مالکیت و ادعای حقانیت خود جنگ راه بیندازند و همیگر را بکشند . به عبارتی ما هنوز هم در غارها زندگی می کردیم و هیچکدام از آنها که در بالا گفتم هم وجود نداشت .
همین ، فقط یک حس ناگهانی بود و من هم بهترین جا برای بیان آن را در اینجا دیدم و بیانش کردم ، شما چه نظری دارید ؟
پی نوشت : اين را هم يكي از بازيهاي معمول اينترنتي بدانيد!
همین ، فقط یک حس ناگهانی بود و من هم بهترین جا برای بیان آن را در اینجا دیدم و بیانش کردم ، شما چه نظری دارید ؟
پی نوشت : اين را هم يكي از بازيهاي معمول اينترنتي بدانيد!
۲ نظر:
شايد اگر غار نشين بوديم به هم مهربانتر بوديم...
سلام
این مسیر کاملا ناگزیره؛ حتی اگه برگردیم به اول تمدن بشری، باز همین مسیر طی خواهد شد. فکر کردن به تغییر آینده، بهتر از حسرت گذشته است.
ارسال یک نظر