۱۵ اسفند ۱۳۸۸

یاد درخت توت خانه پدری

یاد درخت توت خانه پدری افتادم و دلم گرفت و اگر بگویم برای لحظاتی درد دیسک کمر را فراموش کردم دروغ نگفتم . درخت توت حیات خانه پدری برای پسری که چندان برون گرا نبود، رفیق و همدم بی عیب و نقصی بود تا همه سال های کودکی و نوجوانی ش را در زیر و بالای آن بگذراند ... درخت توت خانه پدری همانقدر که رفیق روزها و گاه شب های پسرک بود ، محل مناقشه و دعوای مادر بود و زن عمو ... آخر همه دعواها ختم می شد به درخت توت ... که درست در کناردیوار قرار داشت ... دیواری که اول نبود و بعد ها درست شد و خانه ها جدا شدند و درخت سهم خانه ما شد و ادعای زن عمو که درخت را ما کاشتیم !و تا آن روز که مادر به بهانه کثیف شدن حیات اما خسته از بار ادعای مالکیت فرمان به اره کردن درخت داد و ...
امروز نیمه اسفند بود، روزی که درختی نکاشتم اما یاد درخت کشته شده روح خسته ام را خسته تر کرد ... خرده نگیریم بر گذشتگان که بر درخت دخیل می بستند، باور کنید درخت مقدس است.
- قطع هزاران درخت در تاسوعا و عاشورای امسال در استان لرستان

۴ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
آقارضا خوبي،شرمنده نشد خدمت برسيم،اميدوارم حالتون زودتر خوب بشه دوباره بتونيم ملاقاتتون كنيم.
آقارضا چرا مسائل خانوادگي رو بيان ميكني اگه به زن عمو نگفتم يه آشي واست نپختم...........
هر كسي و هر چيزي يه روز ميميره،ولي خاطره هاشون هميشه هست،الان هم كه درخت پرتقال و ليمو ترش دارين اونا هم خاطره دارن،ولي درخت كه به تنهايي خاطره نداره خاطره هارو آدماي كه تو خونه هستن ميسازن مثل مادر،سعي كن حسرت لذت خاطره با مادر بودن رو بعدا نخوري مثل درخت توت............

ناشناس گفت...

سلام

ناشناس گفت...

يادم رفت بهتون بگم آقارضا اوني كه مقدسه مادره نه درخت،
درخت هم به نوبه خودش با ارزشه
بيشتر مواظب خودتون باشيد

ديگان گفت...

با 8 مارس به روزيم
http://daygan87.blogfa.com/