۱۹ آذر ۱۳۸۸

به آرامی آغاز به مردن می کنی، اگر ...

۴ نظر:

  1. خون را نمی شود هیچگونه پاک کرد
    و حال هم آنها در مانده اند
    و سر در گریبان فرو بسته اند
    روی خود را به نقاب پوشانده اند
    و
    شب روز کابوس می بینند
    نه
    به آنها بگویید
    از مرگ هیچ گریزی نیست
    مرگ را رهایی نیست
    و چه باک
    مردن در راه آزادی
    مردم را در یافتن است
    چه اینجا باشد
    و چه هر آن کجا

    پاسخحذف
  2. من صد هزار تومان سهم تو تعاونی فرهنگیان دارم ، هر روز میرم برا حساب کتاب سودش ، جواب درست و حسابی بهم نمیدن!
    خجالت داره اگه مصلحت اندیشی نمی کردی چه می شد.

    پاسخحذف
  3. سلام
    بیا ببین چه جگیری شده ام

    پاسخحذف
  4. معنای دیگری ندارد این

    معنای دیگری ندارد


    بزودی پل ها را فراموش میکنی

    پرنده ی آجری را در خانه

    نور زمستانی را بر سنگفرش

    از یاد می بری بزودی

    و این معنای دیگری ندارد

    جز چیزی که

    نمی توانی بر زبان بیاوری دیگر



    "راه برو !

    "نایست !

    کند نکن حرکت عظیمت را

    در باران تابستا ن



    دلایل زیادی داریم

    برای اشک نریختن

    در مهتابی باران خورده ، هنوز

    دلایلی که اندوهگینمان نکند

    تا نیمه شب

    دلایلی که بی وعده بیایند

    وجدی نگیرند اصلن

    دیدار دوباره ی ما را

    در این پیاده رو

    پاسخحذف